یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از عشق بگو دلبرکم

از عشق بگو دلبرکم
از اعماق دل
از یه جای دنج و چای هِل
از روزای خوب
از من
از یه بوسه ی خَفن


سروش جلالی

زین پس بیا عریان شو وتولایق جانانه شو

زین پس بیا عریان شو وتولایق جانانه شو
زین پس بیا مستانه شو وانگه سوی میخانه شو
ازمست,هست وقصد خود جانانه شو جانانه شو
ای عاقلان ای عاقلان امروز ماییم وشما
در ربط وضبط عاشقی مردانه شو مردانه شو
در بی رخی ها می روی بی همدلی ها می روی
زین پس بیا درجام می ,,(دردانه شو,دردانه شو)

اول سوی عاشق برووانگه سوی مستیت
پیمانه شو ,مستانه شو.....
هم خویش رابیگانه کن,هم عقل را دیوانه کن
وانگه به یک پیمانه می,دردانه شو دردانه شو
هم خویش رابیگانه کن,
هم مفتی وعاقل نما
رو جام می درساقی و
پروانه شو,پروانه شو

مهتاب آقازاده

گر چه گاهی شعر من بر قامت گیسوی توست

گر چه گاهی شعر من بر قامت گیسوی توست
بهترین‌محصول حالم در بَرِ ابروی توست

چادرت را سر کنی جنگ جهانی میشود
عامل این جنگ خونین هم سر تک موی توست


مثل زنبوری که شبگرد گلستان بوده است
صاحب این زحمتم, زیباییش کندوی توست

من شدم صیاد گیسوی رخ مهتاب تو
اینهم از لعل لبت در مستی و جادوی توست

شهر ویران گشته از ویرانی گیسوی تو
مست چشمانت که جانم در جهان کوی توست

داود شمسی

قامت سرو تکید

قامت سرو تکید
غم وحسرت علاجش برید
زخم بی مهری توانش ربود
کاش بود و می دید
بی هوایش قدم نتوان زد
باز تقدیر
باشعله شمع
نقش عشق در خاکستر
پروانه کشید
سوختن تا به ابد
بر دل نازک خورشید نشست
میسوزد تن بی جانم
اه
نقش جانان مرا سنگ ربود
جان جانان مرا خاک ربود
درخلوت خود
من ماندم و
سیل اشکی پراز دلتنگی
اردیبهشت دیگر
تا ابد
بهشتی خاموش است


رحیمه عوض زاده

ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو

ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو

اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی

 

هوشنگ ابتهاج

روزگارانی دور,

روزگارانی دور,
گوشه ای از دنیا
دو کبوتر بودند
یکی آزاد و رها
دیگری,در قفس این دنیا
هر دو رویای پریدن داشتند
یکی درگیر قفس بود
دیگری,یار در قفس داشت
در شبی مهتابی,آن,عاشق و دیوانه

چشمش را به یار دوخته
ناگهان, جغدی شوم,
پرو بالش بدرید
شده این قصه تمام
یکی بود,ولی دیگری نبود.

سارا بیگلری