یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

وقت بیداری_ست

عابری پرسید :
ساعت چند است ؟
گفتم:
وقت بیداری_ست
پرسید: سپیده کی سر می زند؟
گفتم: سپیده دم ؟!
هان...!
منم منتظرم شاید فردا و یا هیچوقت

محمد_مولوی

از بهشت برون شدم

از بهشت برون شدم
که عذابم باشد,
غافل آن که
این جهنم,
چون تو دارد
بهشتی دگر است....

اعظم حسنی

ای کاش گنجشکی بودم..

ای کاش گنجشکی بودم
در بامداد,
که بر شیروانی
گونه هایت می‌نشستم
و با پر های کوچکم
حجاب چشمانت را کنار میزدم
و صبح مهربانی را به تو هدیه میدادم,
ای کاش گنجشکی بودم در شبی
که شهود آن دلتنگی توست
و پر میزدم بر سقف شانه ات
تا به نفیر دلتنگی ام گوش دهی
تا شب غم تنزل کند,
و نگاه سیاه مست تو
تریاق من است
ای کاش دریا میشدم
در غروب چشمانت,
لیلی!!
مگر خانه‌‌‌ات
تا خانه‌ی من
چند قدم فاصله اس؟
که رد پا ها در دلتنگی مان
جلوه دارند
ردپا های ناشناس...
ای کاش
خانه مان یکی بود,
یک سقف..یک پنجره...
که در موعد دلتنگی دیگر
یک شانه فاصله‌مان باشد
یک آغوش خانه,
ای کاش..؛


علیرضا یوسفی

نگهم در جدال با نگهت

نگهم در جدال با نگهت
عشق را تاوان داد,
کاش می دانستم
نگهت,
آب قبل از,
سر بریدن به قربانی, باد.....


اعظم حسنی

ناتـوانـیِ

ناتـوانـیِ
وصـفِ تـو
فصلِ مشتـرک
مـن و
واژه هـاسـت
آن روزهـا
کـه برایـت
شعـر
نمـی گویـم
حیدر ولی زاده

این زخم تنهایی درونم بند نمی آید

این زخم تنهایی درونم بند نمی آید
بر روی لبهایم دمی لبخند نمی آید

از طالع من دور شد ,رویای خوشبختی
حتی به جادویی دو صد ترفند نمی آید


در چاه خشکی مانده ام ,با بی کسی هایم
اینجاکه یعقوب هم پی فرزند نمی آید

در سینه گلدانی است خالی و ترک خورده
کز زخم‌ هجرانت دگر پیوند نمی آید

بر ماجرای مرگ من شاهد نخواهد بود
هنگام تلقین هم کسی سوگند نمی آید


در من نهالی شوق دیدار بهارش شد
اما بهاری از پس اسفند نمی آید

حسین وصال پور