یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خسته ام از تزویرها

خسته ام از
تزویرها
در دنیای وارونه ها

از فریادهای بغض شده
در گلوگاه غصه ها

از دلتنگی های گل آلود
در هیاهوی بی کسی ها

از لبخندهای تلخ
در زیستنِ به اجبارها

ما به کدامین قانون
محکوم به زندگی شده ایم که؟

حکم مرگ
به لبخندهایمان داده اند و
درد از سرنوشت مان
بر سقف آرزوهایمان می چکد....

با این حال..
غصه نخور دردت به جانم

گواهی می دهم
گذر خواهیم کرد
از راه های بی عبور

از شبهای بی چراغ
از غصه های بی پایان

از پل های شکسته
از رازهای سربسته...

ما پیدا خواهیم کرد
رد پای خوشبختی را
ملالی نیست....


فریبا صادق زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد