یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دل تهی کن ، ببین سکوتی ژرف

دل تهی کن ، ببین سکوتی ژرف

جلوه بخشد به تو

نوشود زندگی ، لحظه لحظه بی ارعاب

نبضِ آرامش است ، لحظه های ناب


ناظمی معزآبادی اصغر

زبی رحمی این دنیـــامن ازاول اذان گویم

زبی رحمی این دنیـــامن ازاول اذان گویم
زآدم های این دنیاچو نـی نای فغان گویم

بگفتا بابدان خوب وتوبانیکان مدارا کن
همین ره درمـن افتادو چونیش در
استخوان جویم

اگـرخواهی بـدانی تـو ازین موجود
پیچیده
نتــانی رمـز بگشایی مگـر خــــالق
بخشنده

اگرخوشحال اگرغمگین درین ایــام
نفسانی
دواصل زنـدگی باشد چـه مافوق و
چه تحتانی


سیروس اسکندری

آن شب بارانی که من گریستم

آن شب بارانی که من گریستم سالها از رفتن تو شده است مثل گنجشکی که آواز خود را فراموش کرده؛ آدم دیگر روز بعد شدم فهمیدم هر روز در حسرتت شعله ور میشوم چون درد جگرسوز من هر ساله در امید شگفتن بهار است ولی افسوس این بار هم سوز زمستان بر پنجره خیالم مینشیند چه فصل غم انگیزی ...

صالح طاهری زنگی

اصلا چه فرقی می کند

اصلا چه فرقی می کند

پس از تو چه می شود

شاید به یک روستا بروم

درخت انجیر پیر ده را بغل کنم.

کنار برکه ای اتراق کنم

و با شب تاب ها برقصم.

کسی چه می داند

شاید خرگوش ها دوره ام کنند

و برایشان سهراب بخوانم.

اصلا چه فرقی می کند

پس از تو چه می شود

شاید درب آپارتمانم را قفل کن

و کلیدش را گوشه ی پنجره بگذارم

برای کلاغ ها.

عکست را روی دیوار بچسبانم

و پای چشمت یک بامبوی بلند بکارم.

رضا صادقی گوشی ام را

آنقدر بلند کنم که

صدای مرغ عشق ها در آید.

اصلا چه فرقی می کند

پس از تو چه می شود.

شاید سیگارم را روشن کنم

و سنگفرش خیابان را بگیرم

بروم تا آزادی.

اصلا شاید باران ببارد

و چترم را باز نکنم دیگر.

اصلا چه فرقی می کند

پس از تو چه می شود.

شاید از روی یک پل

خودم را پرت کنم پایین.

یا درز پنجره ها را بپوشانم

و شیر گاز را باز کنم تا ته.

شاید خودم یک طناب بخرم

و خودم را حلق آویز کنم.

مهربان من

پس از تو چه فرقی می کند

روی یک تخت خواب دونفره تنها بخوابم

یا یک گلوله در شقیقه ام خالی کنم.

پس از تو چه فرق می کند چه می شود ... .


خلیل سلامی فر

پیشاپیش عید نوروز ۱۴۰۳ مبارک باد

یا مقلب گو و این دل را به دست یار ده
یا محول گو و جان را در ره دلدار ده
هم دل و هم حال ما گردان مقلب، ای خدا
بهترین حال دل و شیوایی گفتار ده
چشمه ی عشقی زلال، چون آسمان بیکران
همتی بالا بلند و دیده ای بیدار ده
پیشاپیش عید نوروز ۱۴۰۳ مبارک باد

                      

                                            

پیرمردی

پیرمردی دیشب
عشق را می فهمید،
پای یک آهنِ سخت
گربه ای می دانست
علفِ سبزِ طبیعت
که چه خوردن دارد
عشقِ آدم نیز هم...
میل با آتش و شور و هیجان
اشک در من می‌ساخت
هر دو مان می دانیم
راهِ این زندگی اخِر به همین قلب
همین لحظه‌ ی زیبا
و همین دست، حکایت بشود
من شنیدم
که کبوتر می‌گفت:
گرهی از شریان های بهار
باز شده...


ایمان خدایی