یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیده بیند روی زیبا دل خروشان می شود

دیده بیند روی زیبا دل خروشان می شود
گر بسوزددل زعشقی چشم گریان می شود

چشم با دل چون رفیقی مهربان باشد همی
عشق همچون شعله در هر جا نمایان می شود

همدلی با خود سعادت آورد در زندگی
مثل گلها می شکوفدچون گلستان می شود


چشم دل را هدیه دادم بر تو ای زیبای من
بانگاهت قلب من همچون بهاران می شود

روشنی بخشیده ای بر محفلِِ دل آن چنان
بهر آن رخسار چون ماهت غزل خوان می شود

تا ابد من می نشینم بهر عشقت نازنین
با خیالت زندگی بر من هم آسان می شود

ای نسیم از کار نیکت دست نکش در عمر خود
هر کجا عشق است آنجا هم درخشان می شود


شهربانو ذاکری دانا

من، نگران همه هستم،

من، نگران همه
هستم،
بر گرده ام اما
یکی
از این همه
مرده،
نگران من
نیست؛


محمد ترکمان

نگاه کن صدایش از پشت ستاره ها می آید

نگاه کن
صدایش از پشت ستاره ها می آید
آنکه رفته بود
تا بیاویزد
فانوسی بر ستون شب
چه روشن است صدایش
چون نوری در انتهای ظلمت
چه شیرین است صدایش
چون سعی فرهاد در بیستون شب
صدایش چون نسیمی
ذهن گل را پر از عطر رویش میکند

من سبز خواهم شد
از سرخی صدایش
گِرد شبها خواهم پیچید
وشب را فانوسی خواهم بخشید
تا روشن شود راه رویش


مهدی عبداله زاده

من ابرم و از طایفه بارانم

من ابرم و از طایفه بارانم
فرزندم غم و زایده ی طغیانی
وحشی تر از آنم که آرام بگیرم
چون رودزکوه بهشت درجریانم

منتظربارش باران منم
خاطره ی فصل بهاران منم
موج اگرهایی ساحل شود
سنگ صبور دل یاران منم

قباد سینایی فر