یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به درخت می مانی

به درخت می مانی

که سخاوتمندانه ،
بی ادعا
تکه های وجودش را خیرات می کند
اما این بار مهربان !

سایه ات را برای من بگذار
تا در انحنای تنگ ترین کوچه دلم

به آن پناه ببرم...

دوست داشتن فقط گفتن "دوستت دارم" نیست

دوست داشتن

فقط گفتن "دوستت دارم" نیست

بگذار دوست داشتنت

مثل نشانی خانه ای باشد

که نه از کوچه اش معلوم است

نه از رنگ درش

و نه از پلاکش

و فقط آن را

از عطر گل های باغچه اش میشناسی.

محسن حسینخانی

"من باشم و من باشم و من باشم و من "

نه نغمه نی خواهم و نه طرف چمن

نه یار جوان نه باده صاف کهن

خواهم که به خلوتکده ای از همه دور

"من باشم و من باشم و من باشم و من "

با من قدم بزن

با من قدم بزن

من تا ته دنیا جاده می سازم

"امیروجود"

امشب سر آن دارم کز خانه برون تازم

امشب سر آن دارم کز خانه برون تازم
این خانه هستی را از بیخ براندازم
تن خانه گور آمد ، جان جیفه گورستان
زین جیفه بپرهیزم این خانه بپردازم
دیوانه ام و داند ، دیوانه به خود خواند
او سلسله جنباند من عربده آغازم...
در آتشم و راهی جز صبر نمی دانم
هم گریم و هم خندم هم سوزم و هم سازم
دل بستۀ سودایم این سلسله از پایم
بردار که بگریزم بگذار که بگذارم...
من مورم و نشمارم بر باد سلیمان را
در بادیۀ عشقش من از همه ممتازم
راز ازلی مشکل پوشید توان از دل
دل خواجۀ این منزل من محرم این رازم
در قاف احد دارد سیمرغ صفا منزل

زین شمع نمی بُرّد پروانۀ پروازم

صفای اصفهانی