یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

193

در لحظه‌های تزلزل و تنهایی


وقتی بیایی


دست من از وسعت بر می‌خیزد


و نگاهم


بی اندکی قناعت


زمین را می‌گیرد ..


"سلمان هراتی "


192

گاهی زود می رسم


مثل وقتی که به دنیا آمدم


گاهی اما خیلی دیر


مثل حالا که عاشق تو شدم در این سن و سال


من همیشه برای شادی ها دیر می رسم


و همیشه برای بیچارگی ها زود!


و آن وقت یا همه چیز به پایان رسیده است


و یا هیچ چیزی هنوز شروع نشده است


من در گامی از زندگی هستم


که بسیار زود است برای مردن


و بسیار دیر است برای عاشق شدن


من باز هم دیر کرده ام


مرا ببخش محبوب من


من بر لبه ی عشق هستم


اما مرگ به من نزدیک تر است.

"عزیز نسین"


191

بهار آمد و نیامدی ،


اما پرستوها


بذر تو را آوردند .


زمین جای مناسبی نبود ،


در دلم کاشتمت !


"رضاکاظمی"

                             

190

نه به خاطر شعر


نه به خاطر جور دیگر زیستن


خانه ی من برای دونفر کوچک بود..


به همین خاطر تنها ماندم..


"رسول یونان"


189

آدم های کمی هستند که می دانند ،


تنهایی یک نفر حرمت دارد ...


همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند


و بپرند وسط تنهایی آن فرد !


چون خوب می دانند که اگر آمدند ،


باید بمانند ؛


تا آخرش باید بمانند ؛


آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد ..


و گرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی ،


تنهایی را هزار برابر می کنند !


{ علیرضا اسفندیاری }