یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آنچه داری ببخش

آنچه داری ببخش
بعد برگــرد و نگاه کن
به چهره آن که به او شادی بخشیده ای
بنگر به چهــره خوشبختی...
آن چهره، چهره خنــدان توست در آینــه..


رسول یونان

اگر تو نبودی

اگر تو نبودی
عشق نبود
همین طور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیر سیگاری گلی بود
جایی برای خاموش کردن بی حوصلگی ها
اگر تو نبودی
من کاملاً بیکار بودم
هیچ کاری در این دنیا ند
ارم
جز دوست داشتن تو
رسول یونان

زیبایی تو

زیبایی تو
برای من نان است و آب
همین طور آرامش خاطر
با بودن تو
آن ها نمی توانند
ستاره ها را از رویاهایمان بدزدند
آن ها از تو می ترسند
مثل هیولا از آیینه
زیبایی تو
زشتی آن ها را پررنگتر می کند
همچنان زیبا باش
آنها از زیبایی تو میترسند


رسول یونان

دریا را نمی شد

دریا را نمی شد
تانکر تانکر به شهر آورد
همین طور شهر را نمی شد
کامیون کامیون به ساحل برد

عمر مردی که
دریا و شهر را
یکسان دوست داشت
در جاده گذشت

هرشب دیر می‌رفتم به خانه

هرشب دیر می‌رفتم به خانه
اعتراض داشتم
به حکومت پدر
به تفنگ برنو
به قل‌قل قلیان‌ها
و روز را بلندتر می‌خواستم
او یک شب عصبانی شد
و فردای آن شب
مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کرد
که نباید می‌کرد
حالا من، سال‌هاست
در خواب راه می‌روم…

از : رسول یونان

من خاکستر شدم

من خاکستر شدم

تو اما

تنها سیگاری را دیدی

که تمام شد

(رسول یونان)

خورشید برای من

خورشید برای من
ساعت هفت غروب طلوع می کند
آن هم از پشت میز یک کافه
یعنی وقتی تو را می بینم
روز من از حضور تو شروع می شود
شب من از غیبت تو
کاری کن
روزهایم بلند باشند
من از شب ها می ترسم


رسول یونان

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ
ﻣﺜﻞ ﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺭﻓﺘﻢ
ﺑﺎﺭﯾﺪﻡ

رسول_یونان