یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هرشب دیر می‌رفتم به خانه

هرشب دیر می‌رفتم به خانه
اعتراض داشتم
به حکومت پدر
به تفنگ برنو
به قل‌قل قلیان‌ها
و روز را بلندتر می‌خواستم
او یک شب عصبانی شد
و فردای آن شب
مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کرد
که نباید می‌کرد
حالا من، سال‌هاست
در خواب راه می‌روم…

از : رسول یونان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد