یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در تُنگ نگاه تو وو..

در تُنگ نگاه تو وو..
باله های نمناکم‌
هوایت را در برگرفته
در امتداد نفس هایت
آشفتگی گیسوانی
پریشان زده ام کرد
تا غروب چشم هایم
درآسمان شهر تو می بتابم
بدو ن اینکه پلک بزنم
و من در این پرده
تماشاچی خنده های زیبایم
ای آفریگار شعرهایم
ای سبک نگارشم
هستی ام در آغوش
بهار توست ...
و من از آزرم نگاهت
بهشت را سپری می کنم


فرهان احمدیان

اینجا سراب آرزوهای بر باد رفته است

اینجا سراب آرزوهای بر باد رفته است
آواز بغض های بر خون نشسته است
اینجا سکوت نغمه ز فریاد می زند
هر کس برای میل دلش داد می زند
اینجا دگر سر عاشق به دار هاست
عاشق شوی منزل تو کنج غار هاست
اینجا نه درد معنی درد و نه دلخوشی
لبخند روی لب بزنی آه و ناخوشی
اینجا تو را به مسلخ و فریاد می برند
دادی شود به خنجر بیداد می برند
اینجا گم گشته‌ی از تمامی رفتار ها شدیم
مات از تمام خطبه و انکار ها شدیم
اینجا هر کس برای میل دلش ساز می زند
حق می کُشد و نعره ز بیداد می زند


عبدالرضا اربابی

در تکاپوی دلم

در تکاپوی دلم
قایقی خواهم ساخت
ببرد پیش تو افکارم را...
من و مرغان مهاجر اینجا
به تو می اندیشیم
و تو در گوشه ی دلگیر اتاق
قاب خالی مرا می بینی...
تو پر از خاطره ای
می رسد باز دلم پیش دلت
و تو خواهی خندید

من در آیینه ی چشمان تو
خواهم رقصید
و چه زیبا دلم آوار دلت خواهد شد
چه صفایی دارد
که تو باشی و من و ثانیه ها..‌.


نرگس درخشان

این حس دل انگیز

این حس دل انگیز
همان
عشق اهورایی و پیری قشنگی است
که از موهبت دولت یار است
دیوانگی و دلبری
با حضرت دلدار که دچار است
یک عمر، که کم نیست
این قصه قشنگ نیست...؟


سپیده رسا

برایم سیب ها را دست چین کن

برایم سیب ها را دست چین کن
سرخ سرخ
برای آمدنت
هر روز
سبدی کنار رودخانه بی سیلاب رها میکنم
شاید
باران ببارد
در سبد خالی بی جانم
و رها از هر ستیزی
سیب شوم در کلام تو
شاید
روانه شود قطره ای
بر بلورین سپیده دم
بی گناهی ام
و شاید خنجر باشی
در گلوگاهم
سرخ سرخ
و زبان حقیقت ام شدی
ابدی
صدای شکستن نور می آید
به گمانم برایم سیب آوردی

شهناز اعتمادی

رد تو

رد تو
درست مثل رد پای ماهی
برآب است
خودت رانشان بده
شب شد


ابوطالب احمدی