یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آسمانی پریده ام تا تو

آسمانی پریده ام تا تو
دردهایی چکیده ام تا تو

درد من رابخوان وباور کن
زخم هایی مکیده ام تا تو

شعرمن نارس است میدانم
نوبری را رسیده ام تا تو

زرد هستم؟بهانه نگیر
سیب سرخی چشیده ام تا تو

عشق هم یک غزل برایت بود
شعرهایی شنیده ام تا تو

گریه ام را ببین وباورکن
زیرباران دویده ام تا تو

من رها ازخودم دوباره ببین
ازتو با تو رسیده ام تا تو

ابوطالب احمدی

پیر تر شده

پیر تر شده
موهایم
چشمانم
لب هایم
از روزی قبل از بهار که دیدمت
با یک مشت پروانه
از کوچه رد شدی


ابوطالب احمدی

حرفی بزن چیزی بگو

حرفی بزن
چیزی بگو
از نگفتن چیزی عوض نمی شود
فقط خاکستری می شود
تمام دنیایی که به امیدش سیب چیدی


ابوطالب احمدی

اتاقم چقدر به هم ریخته

اتاقم چقدر به هم ریخته
فقط یک بار آمدی
ویک عکس روی دیوار
جاگذاشتی


ابوطالب احمدی

دور از آن زلف، پریشان تاکی؟

دور از آن زلف، پریشان تاکی؟
حرف ناگفته پشیمان تاکی؟

میرسی، میگذری، میخندی
دیده این چاک گریبان تاکی؟

مثل شهری که باران زده است
پنجره درپنجره گریان تاکی؟

سخت دلگیرشدم از نفسم
بی هوای تو چه جریان تاکی؟

صخره وساحل، غروب و قایق
یک دهان کف، موج وعصیان تاکی؟

این همه وعده دیدار و وعید
پای قولت تب و هزیان تا کی؟

رفته با سوت قطار ت پاییز
نیمکت ی پای زمستان تاکی؟

ابوطالب احمدی

اعتقادم این است من مرده ام

اعتقادم این است
من مرده ام
فقط راست می گفتند
عذاب قبری دارد
دوریت


ابوطالب احمدی

تو از من نپرس

تو از من نپرس
ازخودت بپرس کجایی
که من
گم شده ام
لعنت به این فراموشی بعداز تو


ابوطالب احمدی

آنقدر پای بداهه هایم

آنقدر پای بداهه هایم
احساس به خرج دادی
تا عاشقم کردی
دلم برای بداهه های نگاهت
تنگ است
سری نمیزنی؟


ابوطالب احمدی