یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه زیباست بهار

چه زیباست بهار

پای درختان خشکیده را

به زندگی باز می کند

و امید را در دل هر رهگذری

شکوفا می سازد

بهاروار بیا و

شادی و امید را

در دلم

زنده نما.....


پیشاپیش بهار بر اهالی شعر و ادب مبارک باد.

سیمین حیدریان

آرام از تو جانم

آرام از تو جانم و پی نیرنگ نبود
دل و زبان و چشم تو اما هماهنگ نبود
بر خورد نگاه در مصاف بود ولی
از لطف نگاهمان میدان جنگ نبود
میگفتم آنچه بر دل وزبان بود اگر
ترسی بدل از آمدن سنگ نبود
آهی دل تنگ بگوی ومهراس از طعن رقیب
از ترس خزان اگر که بود باغ گلرنگ نبود


عبدالمجید پرهیز کار

دلتنگ نشو، بغض نکن، آه نکش باز

دلتنگ نشو، بغض نکن، آه نکش باز
هی حسرت دلدار و هواخواه نکش باز

دلبسته نشو مثل کویری به نم ابر
هی سایه ی آن ابر به درگاه نکش باز

بی درد بمان تا که مرا داری و بر دل
بار غم دیرینه ی جانکاه نکش باز


نقاش نشو تا که شوی گم به خیالات
آن زورق مهتاب سر راه نکش باز

من نیمه ی گمگشته ی دلخواه تو هستم
هی حسرت آن همدم دلخواه نکش باز

منظومه ای از درد چرا؟ سرو بلندم
آه از پی یک لذت کوتاه نکش باز

دیوان بگشا تا شبی از راه بیایم
با بودن من آه سحرگاه نکش باز

من مات نگاه توام و شاه جهانت
در صفحه ی شطرنج دلت شاه نکش باز

من نوری شعرم که دهم نور به مهتاب
در سایه ی مرداب دلت، ماه نکش باز


آرمین نوری

وقتی به طرزِ عاشقی آواز می شوی


در ذهنِ ساز، زمزمه ی راز می شوی

بغضی گلو گرفته و بانگی نهفته ای
با زخمه های سازِ که، دمساز می شوی؟

تو آشنای صبح و شبانِ منی و حیف
در گوشِ غیر، زمزمه پرداز می شوی

با بال های خستگی ام سال هاست که
زیباترین بهانه ی پرواز می شوی

در زیر و اوجِ مخملیِ ایرج و بنان
گامِ بزرگِ گوشه ی شهناز می شوی

دنیا پر از ترانه و تصنیف می شود
وقتی به نامِ عاطفه آغاز می شوی

کامران شاه علی

دیر وقتیست که خورشید دگر نای ندارد

دیر وقتیست که خورشید
دگر نای ندارد
گرم نیستو
در آسمان جای ندارد
خنده اش تلخ
دلش پردرد است
او منتظر ناجی خود
یک مرد است


سمیرا صالح

دوستت دارم های

دوستت دارم های
بر روی کاغذ را
مچاله کرده ام
دیگر نمی نویسم ؛
می خواهم بغض شود
و در خواب
به انتظارت نفس بکشم
تا بدانی
نهایت عشق من
چشم هایی است بارانی



مجید رفیع زاد