یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر

خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم

فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
زحال گریه پنهان حکایت با سبو کردم


شهریار

نمیشود فراموشت کرد

نمیشود فراموشت کرد
نمیشود تورا مبرا کرد از نبودن
توهمیشه بودی
هم این سوی پنجره
هم آن سوی پنجره
همان وقت که
ستاره ستاره میشدند
بخار غبار نفسهایم روی شیشه
وقتی اسمت را ها میکردم
و با دستانم میخواندمت
و ماه و خورشید
بامن هم نوا میشدند
ودرختان و پرندگان
شعر میشدند
از شنیدن نامت
و باد فریاد میزد
ای نزدیک تر ازجان
چرا دوری زما
ومن هم چنان اصرار داشتم
به بودن درکنار
محال ترین ممنوعه ی جهان
باورکن فرشته ی مرگ
هم مرا نمیخوانَد
وقتی نیستی های تو
مرا دم به دم میمیراند
و زنده میگرداند.


لعیا_قیاثی

شاید روزی

شاید روزی
معجزه‌ای از جنسِ چشمان تو
روحم را
به زندگی بازگرداند...


مریم‌کرمی

حاشا نکن جانم!

حاشا نکن جانم!
فاصله بین نبض عاشقانه های تو
تا احساس نیلوفری من
نفس های بارانی است
که به پشت پنجره احساسم تکیه زده...


پروانه آجورلو

این لحظه‌ها دیوانه‌ام, لعنت به این تقدیر

این لحظه‌ها دیوانه‌ام, لعنت به این تقدیر
تا کی چنین ویرانه‌ام؟ لعنت به این تقدیر

دنیا برایم اندکی پر نور و زیبا نیست
تاریک شد کاشانه‌ام, لعنت به این تقدیر

کِی می‌رسد تا مست باشد قلب پر دردم
در حسرت میخانه‌ام, لعنت به این تقدیر

پر مهر بودم با تمامِ شهر, اما حیف
من شمعِ بی پروانه‌ام, لعنت به این تقدیر

دیگر نمی‌خواهم کسی دلدار من باشد
من با جهان بیگانه‌ام, لعنت به این تقدیر


مهدی ملکی الف

من تو را با غزل و شعر ثنایت کردم

من تو را با غزل و شعر ثنایت کردم
آنچنان وصف تو گفتم که خدایت کردم

بخدا اینکه تو دشنام دهی حرفی نیست
من پسِ این همه دشنام,دعایت کردم

بی ستونی تو و از ریختنت باکی نیست!
من تورا از غم فرهاد بنایت کردم


تو که رفتی همه شب غیر پریشانی نیست
چه کسی گفته که بی غصه رهایت کردم؟!

بخدایی که ازو خلق شده چشمانت
من پسِ مرگ هم از قبر صدایت کردم...

امید اکبری