یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کجایند گل‌های میخکِ آرزو

کجایند
گل‌های میخکِ آرزو
تا به چشم ببینند
پروازِ
دوباره یِ
پرنده‌هایِ عاشق را
بر بالِ فرشته ها...


مریم کرمی

شب چه زیبا نشسته

شب
چه زیبا نشسته
برتنِ بیقرارِ لحظه‌هایت
می‌خواهم ، پروانه شوم
تا در میان خواب ها
میهمانم کنی
به اشعار نابی که
همراهِ
قهوه‌یِ
تُرکِ تلخ
شیرینی نگاهت را
بر گُردِ تُردِ روزگار
می‌نشاند ...


مریم کرمی

شامگاه دستی برآوردم به سوی آسمان

شامگاه دستی برآوردم به سوی آسمان

گریه کردم گریه های بی امان

تک ستاره با نگاهی از نگاهم دور شد

میل ماندن را نداشت آرام آرام کور شد

تا که دیدم آسمان با من دورنگی می‌کند

از دلم دوری چنین نیرنگ وسنگی می‌کند

بغضها در گوش سرمستی باد نجوا گرفت

شب برای درد بی درمان من آوا گرفت

سوز بی سامان سردی بر تن وجانم نشست

با خودم بیگانه و یکباره پیمانم شکست


مریم کرمی

آرامش دستانت را

آرامش دستانت را
می‌شود
درخیال هم تجسم کرد...


مریم‌کرمی

نشانه می‌گیرم

نشانه می‌گیرم
از جنس نواهای سازندگی
زندگی‌ام را
غرق در سکوتی
در آلام خفته‌
و همگام می‌شوم با
عطرِ گل‌هایِ یاسِ وحشی
درشُکوهِ سبزه‌ زاران...


مریم‌کرمی

شاید روزی

شاید روزی
معجزه‌ای از جنسِ چشمان تو
روحم را
به زندگی بازگرداند...


مریم‌کرمی

مثل مجنون شاهد عشقی ولی

مثل مجنون شاهد عشقی ولی
جان لیلی را هراسان می کنی

یا که فرهادی در این دُور و زمان
قلب شیرین را تو داغان می کنی

مثل سعدی شعرهایت نابِ ناب
این دل و جان ,زار و حیران می کنی


یا که حافظ می شوی در یادها
خاطراتِ رفته ویران می کنی

مثل باران,مثل نیما ,مثل من
شعرها را خسته سوزان می کنی

حافظان شعرها اندک شدند
حال اشعارم پریشان‌می کنی



مریم کرمی