یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خسته ام ازعشق،این احساس تکراری بس است

خسته ام ازعشق،این احساس تکراری بس است
بعد تو با غم شدم همدم،دگر زاری بس است

منکه عمری در پیِ کتمان رازم بوده ام
آی آدم ها   بفهمیدم   نگهداری  بس است

یارِشیرین،خسرواست و
کوهکن را هم بگوییدش:وفاداری بس است


با زلیخا،بهر حفظ آبرو صحبت کنید
یوسف از چنگ تو در رفته گنهکاری بس است

در مصاف دو قبیله،پند بر مجنون دهید
لیلی ازعشق تو دل کنده،طرفداری بس است

ای که عمری با دل آزردن موافق گشته ای
مدتی هم دل به دست آور،دل آزاری بس است...

امید اکبری

من تو را با غزل و شعر ثنایت کردم

من تو را با غزل و شعر ثنایت کردم
آنچنان وصف تو گفتم که خدایت کردم

بخدا اینکه تو دشنام دهی حرفی نیست
من پسِ این همه دشنام,دعایت کردم

بی ستونی تو و از ریختنت باکی نیست!
من تورا از غم فرهاد بنایت کردم


تو که رفتی همه شب غیر پریشانی نیست
چه کسی گفته که بی غصه رهایت کردم؟!

بخدایی که ازو خلق شده چشمانت
من پسِ مرگ هم از قبر صدایت کردم...

امید اکبری