یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

فصل عریانی دنیا,..

فصل عریانی دنیا,..
فصل پی بردن به معنا,..
فصل فهم زندگی,..
از بهار تا که خزان زندگی,..

فصل باران
با ترانه,
شعرهای عاشقانه,..

فصل رقص وساز وآواز
فصل رؤیاهای پرواز,..

فصل جولان طبیعت,..
فصل هجرت,..
هجرتی از جنس رویش,..

رویشی سبز,..
در بهاری بس دل انگیز.

پادشاه فصل ها,...
پاییز.....

سارا بیگلری

ببار باران که دنیا غرق خاک است

ببار باران
که دنیا غرق خاک است
دل مردم,پر از آشوب وداد است

ببار باران
که دنیا غم گرفته است
سراسر , درد و رنج , ماتم گرفته است

ببار باران
که مردم چشم به راهند
بکوبند و برقصند و بتازند

ببار باران
که مردم نان ندارند
ز دیده اشک خون, می فشانند.

ببار باران
که شاید گریه ای پنهان بماند,
دل بی تاب این مردم, کمی آرام بماند.

ببار باران ....
که دنیا ,در تکاپوی حیات است,..
بدین سان,در پی سرای پاک است.

ببار باران...
ببار باران....
که دنیا غرق خاک است,....

سارا بیگلری

آسمان سبز, دشت آبی و زمین سرخ است.

آسمان سبز, دشت آبی و زمین سرخ است.
تب, سرد است و غم گرم است.

زاهد محفل ما مسجد نبود
او پی میخانه بود...
مست حیران در نماز است
او به دنیا دل نبسته است

روزگاری بس عجیب است
ماه و مهر درهم تنیده است

ما در این دنیای معکوس
روزگارمان غریب است
ما غریب آشناییم
آشنای این هواییم,..

ما یه عمری ,خو گرفتیم
اندر این دنیای معکوس,..
هم چو کشتی ,پهلو گرفتیم.

سارا بیگلری

روزگارانی دور,

روزگارانی دور,
گوشه ای از دنیا
دو کبوتر بودند
یکی آزاد و رها
دیگری,در قفس این دنیا
هر دو رویای پریدن داشتند
یکی درگیر قفس بود
دیگری,یار در قفس داشت
در شبی مهتابی,آن,عاشق و دیوانه

چشمش را به یار دوخته
ناگهان, جغدی شوم,
پرو بالش بدرید
شده این قصه تمام
یکی بود,ولی دیگری نبود.

سارا بیگلری