یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

روزگارانی دور,

روزگارانی دور,
گوشه ای از دنیا
دو کبوتر بودند
یکی آزاد و رها
دیگری,در قفس این دنیا
هر دو رویای پریدن داشتند
یکی درگیر قفس بود
دیگری,یار در قفس داشت
در شبی مهتابی,آن,عاشق و دیوانه

چشمش را به یار دوخته
ناگهان, جغدی شوم,
پرو بالش بدرید
شده این قصه تمام
یکی بود,ولی دیگری نبود.

سارا بیگلری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد