یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاش میشد، آسمان را رنگ زد

کاش میشد، آسمان را رنگ زد
دشنه بر طبال های جنگ زد
زندگانی را حقیقت خواند و باز
از حصار گریه ها آهنگ زد
پوستین کهنه ی عشق را گرفت
بانگ بیداری را بر سنگ زد
در حریمی که در آن کافر شدیم
تا ابد مهر و نشان ننگ زد
چشم ها را از ته قلبها گشود
بر حقایق های خفته چنگ زد

منصور نصری

تو در این شهر زیبا گلِ زیبای منی

تو در این شهر زیبا گلِ زیبای منی
عَندلیبِ چمن و این دل شیدای منی
من در این شهر غریب و تک و بی کس هستم
تو فقط مونس جانِ دل تنهای منی

شاپور علمی

سرشارم از عطر تابستانه ی آویشن

سرشارم از عطر تابستانه ی آویشن
و شیطنت های دلبرانه ی گربه های ایرانی
اما چیز دیگری می گویند آینه ها

زیتا رضایی

خواستم زلال باشم

خواستم زلال باشم
عقابی
در عمق آبی آسمان چشمانش
خیره به ماهیان ساده‌ی برکه‌ی دلم بود

وحیدى شیرازى

دلم ز هجمه باد خزان پر از کین است

دلم ز هجمه باد خزان پر از کین است
چمن به مر گ اقاقی سوگ آئین است
همو نمود حد فاصل عشق وجنون
ولی چو ایام دگر خاطره آگین است
نشسته بر باغ خزان زده دلم برف رقصنده
به دل شاخه ها آرزوی فروردین است
اگر چه انداخت رقیب جدائی شب وصال
به امید بهار دل هنوز مهر آذین است
عنایتی بنما خواجه تفعلم به بار بنشیند
ندای سروشت تسکین دلای غمگین است


عبدالمجید پرهیز کار

شکسته قایقم

شکسته قایقم
در این اقیانوس
که جز تکه ای ز دل
نمانده تا
مرهمش کنم....


مسلم اکبری ازندریانی

من تو را می خواستم باور بکن..اما نشد

من تو را می خواستم باور بکن..اما نشد
من دلم مجنون شد اما تو دلت لیلا نشد

بی خبر یک روز رفتی..روزگارم غصه شد
از تو پیغامی نیامد..جشن ما برپا نشد

رفتی و بعد از تو دیگر اشتیاقم کور شد
بخت من از بی کسی خوابید و دیگر پا نشد

حسرت روی تو دیدن شد به ما دیدار ماه
گریه هایم هم حریف این دل شیدا نشد

پای عشقت ماندم و دیوانگی کردم ولی
بعد تو دیوانگی هم مثل سابق ها نشد

بی تو افتاد از سرم آن شور و شوق زندگی
من ولی عاشق نباشم لحظه ای ...حاشا نشد

هر چه کردم عاشق یک آدم دیگر شوم
مثل تو اما کسی دیگر به من پیدا نشد

بعد تو دیگر نیامد خنده ای بر روی لب
هیچ کس در قلب من مانند تو زیبا نشد


سعید غمخوار