یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پرچمِ یک رنگ ثارالله که یکرنگ است یقین

پرچمِ یک رنگ ثارالله که یکرنگ است یقین
گشت نماد مَردی مردان به مردان آفرین
یا حسین گویان که رقصِ عاشقی آموخته اند
رقصشان مقبول جانان شد به جانان آفرین
ماهِ تقدیم هدایای نفیس است ماهِ خون
هدیهِ جانان را جان دادند به آنان آفرین
گر محرم گشت مکرم جان فدا شد راهِ حق
جان نثارانند شهیدان بر شهیدان آفرین
گر طلب کردی رسی بر قله ی کوهِ صفا
تیغ تیز گردید نشانش بر نشانان آفرین
کربلا منشور لاهوت است نه میدان نبرد
مظهر عهد غدیر است بر عزیزان آفرین
من منم ها را فدا کردند ابد گشتند بقا
بر منم ها غالبان را بی کران ها آفرین
شاهِ شاهان شد حسین بن علی گر کربلا
نفس را قربان کرد به قربانیِ قربان آفرین
گر رها کرد حج و راهی شد به قربانگاه حق
بدو خلقت ذبح یزدان بود به احسان آفرین
انتظاری از یل حیدر نبود جز رقص عشق
رقصِ لاهوتی به پا گردید به ایمان آفرین
کاروان عشق که عشاقش نشان دارند علی
عشقشان مقبول معشوق شد هزاران آفرین
گوهر آل عبا زینب به هر جا پا گذاشت
بزمِ لاهوتی به پا گردید به باران آفرین
از یَلان تک یَل لاهوت که قطعا مرتضاست
رقصِ خون است انتظار بر رقصِ خوبان آفرین
حافظ از بخت بلندش هفتم ماه حسین
جان ز جانان جان گرفت بر ذبحِ جانان آفرین


حافظ کریمی

تو که در خانه دلم ، بوته و گلدان داری

تو که در خانه دلم ، بوته و گلدان داری
یا که در گوشه دلم ، ترمه ی مهمان داری
ای که در باغ دل و رونق من ، پروانه داری
خسته ام ، تو خبر از، یوسف پنهان داری
قاصدک، باز آمد و ، من بی خبر ، از حال یار
من که اینم ، خبر از ،دیده ی اشکان داری
ماه من نیامد و ، بغض تقلا می کند
من بمیرم ، خبر از ، سینه ی لرزان داری
من که رفتم از خودم ،بیهوش شدم ، ای بیطرف

من که اینم ، خبر از ، مهدی ماهان داری

ازاده دهقان بنادکی

تمامِ عمر می‌خواستم که...

تمامِ عمر می‌خواستم که...
صدایِ مرا بشنوی
از همان جایی که درد می‌کند
همان جا که بی‌تاب و خسته ایستاده‌ام...
کاشکی من اهرمن می‌بودم

فرزین روزافزای

اسم تو خانه است

اسم تو خانه است

حوالی گل های صحرائی

چشم هایت چراغ سقف شب

دست هایت روزهای زندگی ست

و لبخندت مسیر بازگشت پرستوها

به لانه های قدیمی

و چه خوشبخت دلی که

درین خانه ساکن ست !

پرویزصادقی

السلام علیک یااباعبدالله

مشکی به تن کنید که احرام نوکریست
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

با سرانگشت یادت

با سرانگشت یادت

دلم را ورق می زنم

هر واژه یک گل سرخ

به سینهٔ باران سنجاق

هر نقطه پروانه ای

نشسته بر عطر داغ ماه

نفسم غرق می شود در تو !


پرویزصادقی