یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بنام خداوند مهرگستر

بنام خداوند مهرگستر

حکیم جهان آفرین دادگر

خالق چرخ وافلاک وگوهر

وسیع و قوی و کیمیاگر

خدای همه آشکارونهان

فروزنده سپهر وماه واخگر

خدای هفت آسمان و کتاب

آشنای اسرار و دانشگر

آزاد در هیچ یا بینهایت

صبح وشام بود ستایشگر


علی اکبری

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله
هرکه دارد به دلش شورو صفا بسم الله

گریه کن،سینه بزن،ناله بکن یا مهدی
تا رسد منتقم خون خدا بسم الله

بشنو از دور صدای العتش می آید
می‌رسد ماه عزاداری ما بسم الله

شاهد آرید که او طفل صغیری دارد
توبه از مردم بی شرم و حیا بسم الله

محرم ماه محرم که نباشد هرکس
میکند دعوتمان خیرالنسا بسم الله

با حسین بودن و مردم چه صفایی دارد
میشود شافع ما پیش خدا،بسم الله

مهدیه محمدی

ستاره‌ای به دو چشمت نگاه کرد و گذشت

ستاره‌ای به دو چشمت نگاه کرد و گذشت
اشاره‌ای به دو چشم سیاه کرد و گذشت

ستاره آن شب مهتاب در دریچه شکفت
و از مقابل تو رو به ماه کرد و گذشت

سرک کشید درون اتاق ساکت تو
و سطح آینه را غرق آه کرد و گذشت


ستاره قلب تو را با صدای روشن عشق
پر از تقدس یک قبله‌گاه کرد و گذشت

خودش که شوق سفر داشت غرق عشق تو بود
به این دلیل به چشمت نگاه کرد و گذشت

شبنم حکیم هاشمی

نامت آمد بر زبان بیت غزل سامان گرفت

نامت آمد بر زبان بیت غزل سامان گرفت
عشق زیبای تو بر این دفتر دل جان گرفت
نا امید از قطره ای باران به شهر زاهدان
تا نیت کردم بیایم پیش تو باران گرفت


عبدالرحمن حواشی

قبلِ او؛ شاید مسلمان بودم

قبلِ او؛ شاید مسلمان بودم
و
بعدِ او اما فقط،
من یک منِ؛
خالی از هر نوع ایمان هستم
و
آه از جنون.


شیما رحمانی

زندگی مسافریست

زندگی
مسافریست
در مسیر جاده های ذهن تو

برای خوشبختیت
جاده ها را ایمـن تر بسـاز..!


آرش معتمدی