یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای هر دو لبم به خوانش تو

ای هر دو لبم به خوانش تو
یا هردوچشمم به خواهش تو
الله تویی و آگاه ز منی تو
امید دلم به تابش تو

ازاده دهقان بنادکی

در طبیعت و دلم دیدی که من تنها شدم

در طبیعت و دلم دیدی که من تنها شدم
پی آب آمده ام ناگه که من صدا شدم
در حریم شب تو کبوتر و پرواز نگاه
پی دل آمده ام ناگه ارزن دلا شدم


ازاده دهقان بنادکی

همه هست که این قرارم که ببویم از تو عطری

همه هست که این قرارم که ببویم از تو عطری
چه توان تو را که من هم برسم به این قراری
همه دست که این توانم که درودم از تو فردی
چه زیان تو را که من هم به ثمر به این توانی


ازاده دهقان بنادکی

گلا به دشت بگو آن بهار زیبا را

گلا به دشت بگو آن بهار زیبا را
که دل به شور و باغبان تو داده ای ما را
صنم فروش که رویش ثنا باشد خدا را
تبسمی که کنی روزی به در صدا ر
ا

ازاده دهقان بنادکی

ای همه شب به دیده ی ستارگان ماه شبی

ای همه شب به دیده ی ستارگان ماه شبی
من که ز خود روم به تو باز چرا راه شبی

ای همه تو ثانیه ها تک تک لحظه های من
هرچه کنم عقل و خرد ، تو همان شاه شبی

ای همه تو سخن خوشم بی تو ببین چه می کشم
هرچه تقلا می کنم دور ز تو آه شبی

ای کم مرا اینهمه تو ببین که با تو دلخوشم
هرچه که دل را ز برم هر دم تو را گاه شبی

ای همه تو رَود هوشم بی تو ببین که می کشم
گرچه تمنا می کنم شور که تو پناه شبی

ای که به تو منم خوشم بی تو چنین ره می چشم
گرچه ز من تا ز بری دم شب تو را نگاه شبی

ای همه تو که من کوشم ، بی تو چنین چه می کشم
ای همه تو ای همه تو، تو هم مرا بخواه شبی

ازاده دهقان بنادکی

باز آ، چشم زیبا ،شب می رود ، زیر چشم

باز آ، چشم زیبا ،شب می رود ، زیر چشم
هرگز ، عاشق من ، غم دیده ام ، چه شبها

باز آ، گل زیبا رو ،سر زیر ،امان نداری
هرگز ، این دل من، در دست او، توانا

باز آ، مه شبان رو ، بگو نشان، که داری
هرگز ، این رخ من، در دست او‌ست دنیا

باز آ ،قاصدک جان، ساکت و بی صدایت
هرگز که، وقت این من، پایان او ،جانا


باز آ ، زر طلا یار، چون می خرند برده
هرگز ، بین دل زر، در بزم اوست حالا

باز آ، غم دل تو ، دیگر توان، شقایق
هرگز ، این دل من ، در زیر چشم خدا را

باز آ ،پروانه جانم ، راه اشتباه و دوران
هرگز که ، این دور او ، تفریح شود، که ما را

باز آ که ، آینه رخ ، رخ بشکنی تمامی
هرگز ، دوره بازی ، در دل من ، رویا

باز آ ،شمع شعله ای، ندیدی ،مکر خواهان
هرگز ،در آتش غم ، وا لب او ، چو دریا

باز آ، زر پر بها ، ندیدی حرف سران
هرگز که ، خواهش زر ، باز التماس ، دنیا

باز آ، نسیم زیبا، بسیار ،نهان، نازشان
هرگز ، روی نازش در نبرم من شیدا

باز آ ، دُرِ ستاره ، دیده ی ما و دلان
هرگز ، نورِ دیده ،در رخِ، دُرِ زیبا

باز آ ،ابر زیبا ،که تشنه ات چه عطشان
هرگز ،من هم، بارانم ،شاید ندانی، والا

باز آ ، تار درخشان ،از خورشیدی، آویزان
هرگز ،دستش بگیرم، ترسی ندارم، رسوا


ازاده دهقان بنادکی

تو که در خانه دلم ، بوته و گلدان داری

تو که در خانه دلم ، بوته و گلدان داری
یا که در گوشه دلم ، ترمه ی مهمان داری
ای که در باغ دل و رونق من ، پروانه داری
خسته ام ، تو خبر از، یوسف پنهان داری
قاصدک، باز آمد و ، من بی خبر ، از حال یار
من که اینم ، خبر از ،دیده ی اشکان داری
ماه من نیامد و ، بغض تقلا می کند
من بمیرم ، خبر از ، سینه ی لرزان داری
من که رفتم از خودم ،بیهوش شدم ، ای بیطرف

من که اینم ، خبر از ، مهدی ماهان داری

ازاده دهقان بنادکی