یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو؛ همون روح لطیفی که همیشه، با منی

تو؛ همون روح لطیفی که همیشه، با منی
تو نمونه ای ز عشقی؛ واسه دلوا کردنی
تو امیدِ لحظه هامی؛ توروزای نا امید
مثلِ دیدنِ یه نوری؛ تو شبای ناپدید
چه غریبونه گذشتند؛ اون روزای بی قرار
هنوزم سیری ندیدمت؛ عزیزنوبهار


محمدسالاری

صدای سوت قطار...

صدای سوت قطار...

مسافران پیاده شوید...

راه زیاد مانده..

من ماندم و واگن خالی..

و راهی که سرانجامش نامعلوم..

اضطراب تمامم را گرفته بود...

خسته از ماندن...

و درمانده از رفتن..

ترسیده بودم...

آیا در آخرین ایستگاه کسی منتظرم است..

یک عمر فکر سرانجام دیوانه ام کرد...

و حالا قطار زندگی دارد به مقصد میرسد...

ومن مانده ام...

و یک عمر ویرانی در عقب...

خود را بغل کردم...

گوشه ای نشسته...

و به پنجره خیره شدم..

شاید..

زیبایی زندگی را بیشتر ببینم...

قطار حرکت کرد..

و زندگی در جریا افتاد..‌

یک قدم به آخر نزدیکتر...

و مسافرانی که تازه شروع کردند..

و کسانی که پیاده شدند..

در آخرین ایستگاه شان...


رسول مجیری

ازین به بعد

از این به بعد
ترانه نمی‌نویسم برای تو
که دیگر دوستت...
دوستت دارم...
اما...
به تو
فراتر از تو فکر می‌کنم
به عاشقانه‌ای جهانی

شبنم حکیم هاشمی

زندگی پر از اشکال هندسی است

زندگی پر از اشکال هندسی است
و پر از اشکال جبران نشدنی
با منطق هندسه هر چیزی قابل اصلاح نیست
بعضی چیزها بی‌منطق درستند
مقدمه من
فقط همین چند خط است.


علیرضا ایمانی فر

تو مهتابی که شب

تو مهتابی که شب
در چشمانت سرمه می کشد
تا سحر
و سبد سبد مروارید
خواب می کارد
در مژگانت بی خبر
من آن ستاره ام
خیره به پنجره
به ابر های شبرو زود گذر


نصرالله شبانکاره

آسمان می غرد

آسمان  می غرد
ابری  سراسیمه
می بارد
بعد از آن  
خورشید تابان شعله میکشد
و به نشان دوستی با ابر
رنگین کمانی
ازعشق
در آسمان لاجوردی جولان میدهد
این همه رنگ چه زیبا  کرده
امروز مرا
چون نشان از قدرت
ازلی  ست
قدرتی که به قلم
جان میدهد
تا نگارین کند  ورق پاره های دلم را
روی دفتر

افسانه ضیایی جویباری

به جوش امده است خون هر مسلمان امروز

به جوش امده است خون هر مسلمان امروز
طنین ان فرا گرفته است دنیا را امروز
نسیم وحدت بخش و ازادگی از قران
وزیده است بر دلهای ازاده و پر خون
به چشم ایمان عیان گردد نور در دل
کسی که دلش نورانی شود به عزت ایمان
چگونه تحمل کند شرارت های بد خواهان
ای نسیم ازاده و رحمت ببر پیام ما را
بگوش قدس بر سان سلام ما را
بگوش قدس برسان پیام ما را
پیام ما تویی ارمان ما ای قدس
در کنار تو هستیم ای قدس
نبرده ایم ز خاطر یک دم قدس را
به عزم جوانان سبیل خدا و با ایمان فرو ریزد دیوارها
ز فتنه و اشوب شب است اکنون مبادا که سیه رو شویم
چشم به راهان سپیدی صبح موعودیم

مصطفی خواجه دهاقانی