یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو مهتابی که شب

تو مهتابی که شب
در چشمانت سرمه می کشد
تا سحر
و سبد سبد مروارید
خواب می کارد
در مژگانت بی خبر
من آن ستاره ام
خیره به پنجره
به ابر های شبرو زود گذر


نصرالله شبانکاره

پر می کشند گنجشگان

پر می کشند گنجشگان
در هوای آغوشی گرم
از دست زمستان
مثل من که در سرم
هماره هوای تو است


نصرالله شبانکاره

مهتاب تازه از راه رسیده است

مهتاب تازه از راه رسیده است
و آب ها از آسیاب افتاده
شب در شکوه عاشقانه ای
با سر یاری
بر برگی از سکوت افتاده
ای دراز ترین جاده
در کدام کوهستان جان داده ای
ای تازه ترین انتظار
آخرین ایستگاه تو کجا است؟
ای سوار بی قرار
دمبازها که پیر شدند(میوه درخت خرما قبل از رسیدن کامل)
گیلاس ها سرمست رسیدن
و غوره ها انگور
با من بگو
تو پشت کدام استغاره ای؟

نصرالله شبانکاره