یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک سبد یاس گوشه ی باغچه ,خواب شبنم می‌بینند

یک سبد یاس گوشه ی باغچه ,خواب شبنم می‌بینند
بی آنکه بدانند عطر موهایشان
نسیم را به رقص در آورده
من چشم دوخته ام
به پرواز یک سار
روی شاخه ی چنار
نخی دور انگشتانم بسته ام
که یادم نرود ..
موقع قرار با چشمهایت.
بی هوا قدم میزنم
غروب پشت حیاطمان از نردبان پایین می آید
نگاهم به نخ دور انگشتم گره می‌خورد
دوباره دلم می‌گیرد...
دوباره بوی عطر
هوای دلم را پر میکند

مهدیه کیانی

در من قراری بگذار با کسی که دوستش داری !

در من قراری بگذار با کسی که دوستش داری !
من کافه ی دنجی برای قرارهای
عاشقانه ام !
درونم عاشقی کن !
تا از رونق نیفتم!


نادرداوری

به جبران آمد آخر دل, که دل, بندست به آن دلبند

به جبران آمد آخر دل, که دل, بندست به آن دلبند
قسم بر سیرت پاکش, به روی ماه او سوگند

که هرچه خواهم از یادم, بَرَم ممکن نمی باشد
ندارم دوستش دیگر... اگر یک بار بگذارند.. :)

چه اندوهیست در برکه چو عکس ماه را می دید
به نزدیکی او باشی ولی, دل دور از پیوند..


خطابم می کنند گاهی, معین دل بر که می بندی؟!
به جز عاشق نمی فهمد که دل از کس نگیرد پند

چرا با دل, چرا ای عشق؟ روا بردی دل آزاری
چنان مهرت به دل افتاد که هوشم از سرم افکند

محمد معین محمدی

دریاب مرا که بی تو قلبم خون است

دریاب مرا که بی تو قلبم خون است
این مرد همیشه بدتر از مجنون است

ای وای که بی تو شاعرت می‌میرد
از داغ تو هر شب غزلم محزون است

مهدی ملکی الف

در جستجوی عشقم راهی جز آن ندارم

در جستجوی عشقم راهی جز آن ندارم
لطفی به ما بفرما تا من نتیجه دانم

هر لحظه را به یادت گویم دعای عشقی
نجوا کنان بخوانم در مات تو بمانم

دیوانه ام چو فریاد نام تو را زبانم
وصف شگفتی تو حالا که من سرایم

زیبایی جهان را من جمله ای بگویم
اسرار این غنیمت در حیرتی بدانم

والای دلبران نیز پیدا شده صنوبر
در فکر دل که باشم من ذات او چکارم


محمد اسماعیل اسدتاش

رنگ چشمانت که زیباست..

رنگ چشمانت که زیباست..
شور و شوقی در من امشب کرده برپا
تا که شاید با نگاهی
تیر مژگان سیاهی
سبز گردانی
چو لبخندی..
لبانم را


پیروز پورهادی