یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تنهایم..

تنهایم
انگار زندانی ام، زندانی زمان
گیر افتاده‌ام در یک سلول
آشفته و پریشان
چشم می دوزم به دیوار
دارد فرو می ریزد، درونم
ذهنم، تمام خاطرات دوران
دفن می شود زیر آوار
می ماند بین زندگان
جسم بی روحم
مرده ای سرگردان


سیاوش رودکلی

سلام،سلامی به گرمی گل های عاشق.

سلام،سلامی به گرمی گل های عاشق.
ولیکن در کنارش کم شقایق.

همان گل که به گرمی نامور شد.
ز گرمی خارهای را شعله ور شد .

کمی را در کنار آن شقایق.
بنشین تا که ببینی جام عاشق.

بیا اینجا که از ما شعله برخاست.
زهر برگ آتشی بر این گل بر افراخته.

که می داند که با گل بودنم چیست.
که می داند که آن عشق و صفا چیست.


حسین برزنونی

کلمات صف کشیده بودند

کلمات
صف کشیده بودند
تا از میان آنها
یکی را بردارم
می خواستم
چیزی بنویسم
که جهان را
زیباتر کند
و پرندگان آزادی را
به آسمان برساند
با این همه
نام تو را نوشتم
نامی که بر زبانم بود
و جهان را
در جنگ و صلح
زیبا می‌کرد


آرزو نوری

دل از دیوانگی،امشب،چه حالِ مبهمی دارد .

دل از دیوانگی،امشب،چه حالِ مبهمی دارد .

برایِ من تمامِ غصه هایش را،به اَشک می بارد

یه جایی غصه هایش عشقِ مُمتد بود

برایش پابه پای ِ او ،آیه ی بیداری می خواندم

شَعف در من ،حسِ دریا بود آن لحظه

که چون دایه برایش شعر می خواندم

پس از سیلابِ جاری

رویِ ساحلِ صورت

به خود که آمدم دیدم

دیدم که با او

من چه ها کردم

گَر چه مقصر چشم هایَش بود ...

ولی آن شب دانستم که دل

بد مُبتلایش بود


سپیده امامی پور

ای مردِ مردانم علی

ای مردِ مردانم علی
ای جانِ جانانم علی
ای مظهرِ جودُ سخا
ای مهربان مردِ خدا
از تو عِدالت پا گرفت
نورِ سعادت جان گرفت
شیعه به عِشقت مبتلا
کلامُ علمت از طلا
خالق بخود بالیده بود
وقتی تو را سنجیده بود
گفتا که ای خلایق
علی ندارد لایق
عرشُ زمین بدانید
اَشبه او ندارید

راضیه براتی

کاش میشد ...

کاش میشد ...
دفن کرد حسرت را
از کابوس دروغین
زندگی


مژگان کریمی