یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اسمان ای چهره پاک خدا

اسمان ای چهره پاک خدا
یک نظر افکن برین ایران ما
روی گل پژمرده در روی زمین
ناله می اید ز دل های غمین
تشنه اند گلهای این دشت دیار
امر کن باران ببارد بی شمار
بادو باران میدهدجانی بخاک
از غم مردن شود خاک بیمناک
زارعین رنجبر در کشتزار
دانه می کارند در فصل بهار
ارزو دارند چو بردندرنج کار
بار گیرد رنجشان در کشتزار
گر نگریندابرها گلهاست خراب
دل کباب گردند دهقانان ناب
اشگ تسکین روی ایران جاری کن
از کرامت برف و باران جاری کن

قاسم بهزادپور

خدایا، همین با تو بودنم عاشقیست

خدایا، همین با تو بودنم عاشقیست
دریافت لبخند تو بر دلم عاشقیست

تو خدای جهانی و از حال ما باخبر
که درهای بسته به رویم عاشقیست

کمکم کن به بهترین ها برسم
عزتم و خانواده، با دوستانم عاشقیست


هادی نجفی

گفتی نشنیدم

گفتی
نشنیدم
که‌ نمی مانی میروی و عشق،
درد میشود
که‌ درخت سبز شوقم به غمت،
زرد میشود
تو بیا ببین که دارد ، چای مان
سرد میشود
به منم تو گفتی پیوند، تا به
ابد میشود
من ندانستم از اول که دلم،
طرد میشود
تو بیا که گر تو آیی،غنچه
لبخند میشود


مسلم اکبری ازندریانی

از بنیان‌ها و حد و حصر گذشتم

از بنیان‌ها و حد و حصر گذشتم
از خلاء عمیق و فرسودگی و شکستگی
از عناصر خاک و آب و آتش
و چون باد
تا نقطۀ آغاز دویدم
تا آن دستِ نوازشگر
که زیر گوش آسمان و زمین بود
و اذان گشودگی می‌خواند
بر دَوَران کاملی از
گلدسته‌های سکوت،


فریبا نوری