یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شبِ تاریک صدایِ رود

شبِ تاریک
صدایِ رود
کمی از ماه
با سازی
که از عشق تو می‌خواند
بخوابت خواهم آمد...


مسلم اکبری ازندریانی

چو غُنچه هایِ خَزان دیده ، زار می‌گِریَم...

چو غُنچه هایِ خَزان دیده ، زار می‌گِریَم...
زِ داغِ دوریِ اَبرِ بَهار می‌گِریَم...

چو بُلبُلَم که زِ هِجرانِ آن گُل عاشِق
به بَرگِ خاطِره‌اَم بیقَرار می‌گِریَم

به یادوارِ یِگانه‌تَرین شَقایِق دّل
به وُسعَتِ آسمانِ داغدار می‌گِریَم

عَجَب مَدان که زِ دیده خون جاریست
دارِ غم پِنهان که آشِکار می‌گِریَم

قَسَم به این غُربَت که لِیلی تَنهایَم
و تَک سَوارِ غَمَم که دَر غُبار می‌گِریَم

آرمیتا فرهادی

آغوش تو پُر لطف و کَرَم چون پَر ِ قویی

آغوش تو پُر لطف و کَرَم چون پَر ِ قویی
اندازه‌ی گل‌های جهان خوش بر و‌ُ بویی

رد می‌شوی از حجم مصائب به ظرافت
ترسی به دلت راه ندادی سَر  ِمویی

سلطان رئوفت به لبت شعر و ترانه
در اوج پریشانی و غم ، خنده به رویی

ضرب‌المثل عشق شدی عاشق مطلق
پروانه صفت پیله دَری بر سر ِ کویی

بر بال و پَرَت حکم شکستن بنوشتند
در هر دو سرا در پی آنی که برویی

شایسته‌ی عشقی و لقب‌های فریبا
مادر که شدی خالق  هر خُلق نکویی


فریما محمودی

آمد پگاه کوچ و دیده گریان شد

آمد پگاه کوچ و دیده گریان شد
از پشت عینک اشک چو باران شد
آویز از مژگان قطره های سرشک
برگ های باران خورده چناران شد
جدائی دل ها و لحظه های بی تابی
چو پرنده اسیر ، قلب لرزان شد
تا بودش فضا آگین از عطر پیرهنش
گلستان هست یا که مجمع عطاران شد
وداع و لکنت گفتار و ادای خدا حافظ
در امتدادفاصله ها چشم چون اناران شد
طبال بزن با ناله (سووشون )برای دلم
گسست حلقه الفت و رفت یاران شد


عبدالمجید پرهیز کار

شعر ؛ باران باریده ای ست

شعر ؛
باران باریده ای ست
که با سه تار غزل ها
خاموشیِ هزاران فرهاد بی قبیله را
آوازمی شود


عباس جوخواست

خواهد آمد روشنایی با امید

خواهد آمد روشنایی با امید
آسمان آبی و ابر سپید
خواهد آمد مردی با دستان باز
کودکی در دست او همراه یار

خواهد آمد باد و باران در شهر
بوی نرگس های زیبا در شب
خواهد آمد ماه در کنج زمان
آسمان شب پر از گنج نهان

خواهد آمد کودکی خندان و شاد
میدود در شالیزار همراه باد
خواهد آمد روزهای شاد تو
روز برداشت خنده از قلب تو

مرتضی رضوی یگانه