یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در گلریزان ستاره ها و

در گلریزان ستاره ها و
هنگامه ی رقص ماه
که وسعت دامنش
بالاپوش آفتاب بود
قله های اجابت بودنت را
یک نفس دویدم
هنوز هم شاهدم
رنگین کمان باران سخاوت را
از سبزی خوان خدا
بر بوستان دل هایمان
که در همسایه گی زیبا رویان آسمان
و تا حوالی فصل هم آغوشی ابرها
کلبه ای ساخته ام
از جنس مهربانی
دیگر زمین جای ماندن نیست


شیلا مسجدی

قابل احترام هستند،

قابل احترام هستند،
انسانهایی که انتقامِ سختی هایی رو که متحمل شدند
از ضعیف تر از خودشون نمیگیرند.


بینوایان
ویکتور هوگو

چه منظره زیبایی


                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

محمد

در تنهایی‌ ی سپیده‌ دم کسی‌ ست

در تنهایی‌ ی سپیده‌ دم کسی‌ ست
که می‌ آویزمش از ماه
با حجمی از اندوه و
دستی از جانب آب
تا قطره قطره ببارد از چشم آسمان
بر خواب ستاره‌ ای که غمگین‌ ست.

پیش از آن‌ که بپوسم
از رودخانه می‌ گذرم
و با صدایی که بوی تو دارد
می‌ خوانم آن پرنده را
که می‌ دود در زخم
تا مرگ را شرمگین کند.

آریا آریاپور‬

در آبی خجول آسمان

در آبی خجول آسمان
پرنده ای صفیر زد
کجاست ، پس کجاست صبح ؟
جواب دادمش
به روی بال های تو
پرید و صبح در نگاه من نشست.....


نادر نادرپور

بی تو چه باشد گردش دوران

بی تو چه باشد گردش دوران
بند گرانی بر تن بی جان
در شب من بوی تو هر سوی روانه
از که بگیرم گل من از تو نشانه
از چه نباری بر سر کشتم
همچو کویری گشته بهشتم
خرمی دولت من از چه پریدی
بال و پر طاقت من از چه بریدی
ای تو شکفته در دل و جانم

صبر و خموشی من نتوانم

شمس لنگرودی