ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در آبی خجول آسمان
پرنده ای صفیر زد
کجاست ، پس کجاست صبح ؟
جواب دادمش
به روی بال های تو
پرید و صبح در نگاه من نشست.....
نادر نادرپور
من باد نیستم
اما همیشه تشنه ی فریاد بودهام
دیوار نیستم
اما اسیر پنجه ی بیداد بودهام
نقشی درون آینه ی سرد نیستم
زیرا هرآنچه هستم،
بیدرد نیستم
اینان به ناله ی آتش درد نهفته را
خاموش میکنند و
فراموش میکنند
اما من آن ستاره ی دورم که آبها
خونابههای چشم مرا نوش میکنند
نادر_نادرپور