ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
یادت
با شب
تبانی کرده
تا در
تاریکی با
شمشیر غم
بریزند
خون دل را !
پرشنگ بابایی
به غلط انداخت,
سرنوشت تاس مرا
نگذشت بر من ودل,
شانس روزِ جفت شش
من به ناکامی دل,
باختم عشق تو را …
اعظم حسنی
باید تمام عطر تنت را به من دهی
گلبوته های پیرهنت را به من دهی
نیلوفرانه تا کمرت حلقه می زنم
وقتی که ساق نارونت را به من دهی
زیباترین غزال بیابان من شوی
جا پای آهوی ختنت را به من دهی
حال و هوای مرتع اقلیم من توئی
باید تمام من شدنت را به من دعی
جانانه ام شوی و دمارم در آوری
بود و نبود و ما و منت را به من دهی
باید به جای من تو بخوانی ترانه را
باید که رشته ی سخنت را به من دهی
روزی اگر به سمت مزارم گذر کنی
حال و هوای انجمنت را به من دهی
علی معصومی