یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شعر من لیلی بخوان تامن پریشانت شوم

شعر من لیلی بخوان تامن پریشانت شوم
از جنون آواره ی کوه و بیابانت شوم

دلخوشم کن با اشارت گاه گاهی تا به شوق
خواستار عشقبازیهای پنهانت شوم


تیره شد دنیایم از بس دیدمت با دیگران
دور نیست آن لحظه تا دنیای ویرانت شوم

من قسم خوردم در آغوشت که تا هنگام مرگ
از سگان دست آموز نگهبانت شوم

شوق  غلطیدن چو اشک از گونه هایت در من است
تا که شاید همنشین گاهی به دامانت شوم


می رود شیطان به زیر جلدم اما غافل  است
من به قصد عاشقی سر در گریبانت شوم

می ننوش از دست هر بیگانه ای تا بعد از این
چون بخواهی ساقی مشروب گردانت شوم

نوبت افسانه ی شیرین من کی می رسد
تا به پای بیستون با عشق مهمانت شوم


حال عشق  از من اگر پرسی بگویم عمری است
با دل و جان قصد آن دارم که قربانت شوم

فرصت اثبات کی دادی که در دریای عشق
ناخدای کشتی درگیر طوفانت شوم


کی رضایت می دهد قلبم که در وقت وداع
شاهد بی اعتدالیهای چشمانت شوم

کاظم قادری

خیال ِ تو

هر چه سَرم را
می تَکانم
خیال ِ تو
از آن نمی رود...!

بهرام شریفی

به آسمان نگاه نکن!

به آسمان
نگاه نکن!
چشمانت پرت می کند
حواس ماه را


زهرا نادری

خط زدن بر من پایان من نیست

خط زدن بر من پایان من نیست
آغاز بی لیاقتی اوست!

ناوک_مژگان

جنون تمام مرا به خواب برد

جنون
تمام مرا به خواب برد
عمر عاشقی مان
همین قدر
کوتاه بود...!


فروغ_گودرزی