یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مو پریشان میکنی دل مستِ گیسو میشود

‌مو پریشان میکنی دل مستِ گیسو میشود
رو به هر سو میکنی قبله همان سو میشود
شالِ آبی، لب شرابی، سوره ی رنگین کمان
در مصافت شیر همچون مور ترسو میشود


وحید_عیسوی

گل سرخی افتاد

گل سرخی افتاد
گوشه ای میان دل تو
سادگی شاید
فرش رنگارنگ
لبخند من و تو


سونیا رفیعی

کاشته ام اطلسی هایت را

کاشته ام اطلسی هایت را
گلدان به گلدان
چیده ام دور حیاط
نشانده ام بوته ای
مترادف ؛ نام تو را
اقتدا کرده ام به اسم قشنگت
گذارده ام زیر قاب عکس نگاهت
ببیند همزادش ؛ خورشید شود آغاز

صبح زودی
روزی
هر چه تو را گشتم ؛ نبودی تو
فریاد زدم ؛ آخر
ای عاقبتم ؛ کجایی تو ؟
عادت ندارم که نبینمت به لحظه ای
صدایت رسید به من از انتهای حیاط
اینجایم
گل چیده ام
برایت
بیا

ز شوق زود دیدنت
دویدم به حیاط
دم درگاهی راز
خوردم به نگاهت ؛ باز
به چه اندازه دارمت به نیاز


خواب دیده بودم
دوباره
تو را ...

سعید رضا علائی

در سیل بی‌قراران بگو قرار کیستی

در سیل بی‌قراران
بگو قرار کیستی
شب‌های پر زباران
گو در خیال کیستی
آنکس که هیچ ندارد
دار و ندار کیستی
گفتم من از خیالم
هوش و حواس کیستی
چند سال از پی هم
گو در پی چه زیستی
با این همه ملاحت
تنها چرا نشستی
یاران همه گسستند
تنها تو مانده‌ای تو
با روی چون هلالت
بر جان ما نشستی


مهرداد درگاهی