ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به جانان جان سپار ای دل
که کار عاشقان اینست...
شاه نعمتالله ولی
تنهایی ام پر از یاد توست
تویی که قلبم منزلگاه عشق توست!
ناوک_مژگان
در آغوشم تَپیدهای
و این تنها اتفاقیست که توانسته
دو سرزمینِ بیگانه را به هم متصل کند
و حاکمانشان را نسبت به یکدیگر متعصب تر!
موهایـــت
تنها پرچمیاند که در خطهام به اهتزاز در آمده
و من در برابرشان تعظیم کردهام.
این تنها عاقبتِ خیریست که ‹جنگ› میتواند برای دو قلمرو داشته باشد...
مأوا مقدم
گاهی همه ی عشق در نگاه خلاصه می شود
بگذار مطمئن شوم که می فهمی
بیا و در میان هیاهوی حرف ها
دستانم را محکم بگیر و بگو
من هم دوستت دارم!
ناوک_مژگان
بانگ جان سوز هل من ناصر ینصرنی
در سحرگاهان
همچو تیری آخته شد بر رگهای
از هم گسیخته ی عاشقانت
و غوغایی شد در قاصریه
و کربلا و کربلااااا
با بستر خون و چهره ی سپیدت با 72 زخم
وآن سر زتن جدایت به زیر سم ستوران
پای کوب
لرزاند عرش قدسیان را
و سرزمین نینوا را کرد ماتم عزا
نگو ,نگو از آن
ذوالجناح وکاکلش رنگین به خون
شیحه زنان در میان خیمه ها
همچو مجنون, در پی ات
بیقرار بیقراااار بود
و آخر به روز اربعین
دخت نبی ,شیر زمان ,مویه کشان
سیلی زنان
همچو لیلی
بیتاب بیتاااب بود
زکیه ابراهیم پور