یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رفاقت ها

رفاقت ها
به
جمعیت
بچه قورباغه ها
می مانند
و
تا فصل
فصل
بهار
یکی
و
دو تاشان
می مانند
و
دور از
برکه
تنها
صدای
قور قورشان
به تو
می رسد

پرشنگ بابایی

پته ها بود رسوایی

پته ها بود
رسوایی
دل
بر
آب
دیده
بینوا
زبان
نوحه خوان
آبرو داری می کرد


پرشنگ بابایی

درمسجد دلم آن پیشنمازی

درمسجد
دلم
آن پیشنمازی
که
محراب
غیر تو
برای
دیگری
جا
ندارد.


پرشنگ بابایی

یک روز درحوالی چشمانت گم شدم

یک روز
درحوالی
چشمانت
گم شدم
و
سالهاست
شبگرد
کوچه های
خواب
و
کس
تعبیر
رویای
نگاهت را
نمی داند.


پرشنگ بابایی

جز تو اگرم جهان جان شود

جز تو
اگرم
جهان جان شود
نگزینم
و
بگذار
تمام شود
داروغه دنیا
به تعقیب
دو دلی است
دل ما
یکی است
و
ناکام شود.


پرشنگ بابایی

از تلخ خنده هایش

از تلخ خنده هایش
دانستم
به
شیرین عقلی
محکومم.
هرچند
چون حسین
در مصاف
عشق
قربانی
و
مظلومم

پرشنگ بابایی

بنازم راستگویی

بنازم
راستگویی
خط کش
و
ترازو
و
درجه را
که
بی باک
از
سیاست
و
پول
و
خودپرستی
رای شان
ثابت
و
یک
کلام است.


پرشنگ بابایی

برای دیوانگی های

برای
دیوانگی های
بشر
اگر
رسالت های
آسمانی
و
بسته های
اخلاقی
درمان
قطعی
بودند
دیگر
خشونت
و
جنگ
امور
ابدی
جهان
نمی شدند.


پرشنگ بابایی