یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در پوست خود نمی گنجید

در پوست خود نمی گنجید
لاک پشتی که
سرک کشیده بود
در معاشقه ی قوها


سید جواد جزایری

برف میبارد امشب از آسمان

برف میبارد
امشب از
آسمان
برف و سرما
امشب مهمانه خانه ی ماست
صبح بیدار
میشوی میبینی که
زمین سفید پوش
شده
دانه های بلوری برف
از پشت شیشه چه زیباست
برف میبارد
خاطرات کودکی
دوباره برایم زنده میشود
برف بازی و
شادی بخاطری
تعطیلی فدای مدرسه
برف میبارد آرام آرام
در شبِ برفی
عجب سکوتیست
حاکم
در خانه
برف میبارد
آرام آرام
می‌نشیند بر جاده ی
بی پایانه زندگی
من تو را
میگیرم در آغوشم
تا شوم گرم
در آغوشت
در این
شبِ برفی
در این
سوز و سرما


علیرضا عالمی

تصور کرده بودم عشق یعنی یک نگاه

تصور کرده بودم عشق یعنی یک نگاه
سرزمین دهشت دل بود این حال و هوا

تصور کرده بودم عشق را فهمیده ام
خود ندانستم که این دردیست جانکاه

تصور کرده بودم تو را از یاد خواهم برد
نشد تصویر لبخندت دور از این چشمها


خودم را بر مدار بی خیالی محو می کردم
ولی قلبم پر از پرواز و جسم مرده‌ام اینجا

خیالی خام را می پروراندم که دل خواهم برید
نشد!، بعد سالی باز آوردم بر عشقت پناه

بگفتم با خودم اینبار نازت میخرم
اگر حتی بگویی دور شو یا اینکه بیا

غرور خود را حذف کردم سلامی را فرستادم
به امید کلامی ز سوی تو ماهتاب بی وفا

سلامم سلامی ساده بود با جمله ای ساده
ولی این قلب طوفان دهشتناکی داشت بر پا

به عکست خیره می گشتم به ظاهر سرد می بودم
ولی می کند انگار قلبم سینه ام را از نای جا

دلم خوش بود بر حرفی که آن را بارها گفتی
((خوشا بر حال آن که می تپد قلبش حتی اشتباه ))


دل به دریا دادم و سلامی فرستادم با هراس
به ناگه گفت (سلام) و همین کافیست،آه!

مصطفی ملکی

آیا این شب است

آیا این شب است

که باعث می‌شود به تو فکر کنم؟

یا من هستم

که برای فکر کردن به تو

انتظار شب را می‌کشم؟



 ازدمیر آصف

منتظر صاعقه ام

منتظر صاعقه ام

شبیه باران

در هوای ابری

بگو دوستم داری

می خواهم

تا نهایت عشق

ببارم ...


((محمد شیرین زاده))