ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
انسانی که با سکوت نزیسته است
چگونه خواهد توانست
عشق مرا حس کند
کسی که با چشمانش باد را نبیند
چگونه می تواند
کوچم را درک کند
آن کس که به صدای سنگ گوش نسپرده
چگونه می تواند
صدایم را بشنود
و آن کس که در ظلمت نزیسته
چگونه به تنهاییام ایمان می آورد ؟
شیرکو بیکس
فکر کردم بد نیست بدانی
دیر کرده ای...خیلی دیر
بهار که رفت...
تموز هم ،
تب کرد و مُرد...
حالا ،
فقط این نارنگی ها برایم مانده اند و
یک اَنار شیشه ای !
یادت بماند :
شب یلدا که نیایی...
ننه سرما مرا با خود می برد .
پرشنگ صوفی زاده
دنیا هم که از آن تو باشد
تا زمانی که درون قلب یک زن
جایی نداشته باشی
تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی
و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشی
فقیرترین مردی
ویلیام شکسپیر
در شبی چنین سیاه
در شبی چنین عبوس
در شبی که دزد جیب دزد می زند
در شبی که دوست قلب دوست می درد
در شب برادران سیلی و تعصب و شعار
در شب جهالت وقیح
در شب رجز
در شب گلو بریدن و ثواب
در شب نفس کشیدن و عذاب
در شب شبانه قتل عام
در شب به خون کشیدن سپیده دم
در شبی که ریشه کرده در تمام شهر
ماه من تو باش
روشنای خانه ام تو باش
تک چراغ مخفیانه ام تو باش
گر تمام عمر من در اشتباه رفت
اشتباه دیگرم تو باش.
"فرنگیس شنتیا"
برای رها کردنت دیر است
تو ریشه کرده ای در من
مثل دانه ای بر دل خاک
مثل کوهی بر بستر زمین
مثل ابری بر فراز آسمان
دیگر نمی توانم رهایت کنم
حتی اگر
گوشه ای از قلبم
برای همیشه خالی بماند.
"نازنین عابدین پور"
من همان
درخت بی برگم
که دیگران
تمام تو را
از تنش چیده اند
ملیحه_سمواتی