یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هیچوقت در "حال" نیستی...

هیچوقت در "حال"
نیستی...
همیشه،
در "دیروزی " که نیست و
"فردایی" که نیامده ...
به انتظارم.
و هر روز
دلم تنگ می شود
برای :
"خودم"
که گاه....
"تو"
می شود.

پرشنگ صوفی زاده

فکر کردم بد نیست بدانی

فکر کردم بد نیست بدانی
دیر کرده ای...خیلی دیر
بهار که رفت...
تموز هم ،
تب کرد و مُرد...
حالا ،
فقط این نارنگی ها برایم مانده اند و
یک اَنار شیشه ای !
یادت بماند :
شب یلدا که نیایی...
ننه سرما مرا با خود می برد .

پرشنگ صوفی زاده

من سال هاست شعر می بافم تا :

من سال هاست شعر می بافم تا :
_عشق بخوانم....
_صلح بپوشم....
و هنوز ؛
سرِ هر نَخی
عاشق ها را
کور کرده اند!

پرشنگ صوفی زاده