یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک نفر باید باشد

یک نفر باید باشد
خیالت را از بودن روزهای بد راحت کند
آنقدر که
وقتی نگاهت می‌کند و می‌گوید:
"بیخیال، همه چیز درست می‌شود"
لبخند بزنی و مطمئن باشی
وقتی او می‌گوید "می‌شود"

حتما می‌شود
حتما!

نازنین عابدین پور

وقتی نباشی

وقتی نباشی
تحمل تنهایی
کار ساده‌ای نیست 
چون 
تنهایی قبل از تو 
با تنهایی بعد از تو
زمین تا آسمان فرق می‌کند

نازنین عابدین پور

برای رها کردنت دیر است

برای رها کردنت دیر است

تو ریشه کرده ای در من

مثل دانه ای بر دل خاک

مثل کوهی بر بستر زمین

مثل ابری بر فراز آسمان

دیگر نمی توانم رهایت کنم

حتی اگر

گوشه ای از قلبم

برای همیشه خالی بماند.


"نازنین عابدین پور"

خستگی و حوصله نداشتن که به معنای دوست نداشتن نیست ،

خستگی و حوصله نداشتن که
به معنای دوست نداشتن نیست ،
آدمها حق دارند گاهی کلافه باشند
و دلشان تنهایی بخواهد ،
مگر مادرها وقتی از شیطنت و لجبازی بچه هایشان خسته میشوند و میگویند دیگر دوستت ندارم چیزی از دوست داشتنشان کم میشود؟
یا پدرها که گاهی یادشان میرود با بچه هایشان بازی کنند و آنهارا ببوسند دوست داشتنشان تمام شده است؟
من هم دوستت دارم ،
حتی وقتی یادم میرود در طول روز با پیام های عاشقانه حالت را خوب کنم
یا گاهی که چایَت را داغ میخوری فراموش میکنم چشم غٌره بروم و مجبورت کنم برای سرد شدنش صبر کنی
یا وقتی لباس جدیدت را نشانم میدهی و نمیگویم چرا بی من برای خودت خرید کرده ای...
تمام عصرهایی که آمدی و در آغوش نگرفتمت ،
بد اخلاق بودم و دلم تنهایی میخواست ،
تمام شب هایی که برایت شعر نخواندم و بیدار نماندم که بخوابی و نگاهت کنم ...
تمام این وقت ها عشقت مثل باران بر سرم میبارید
اما جانِ دلم ،
آدم گاهی یادش میرود عاشقی کند ،
نه اینکه عاشق نباشدها ، اتفاقا خیلی عاشق است
اما حالِ حوصله أش ابریست و ترجیح میدهد عشق را پشت ابرِ اندوهش پنهان کند تا آفتاب سرزندگی و نشاط دوباره بتابد.
اینجور روزها برای همهء آدمها اتفاق می افتد
چون هیچکس آنقدر قدرتمند نیست که حالَش همیشه خوب باشد و دوست داشتن را مدام زمزمه کند ،
کاش حال بدِ هم را درک کنیم
و خستگی و بی حوصلگی را پای بی علاقگی نگذاریم...
.....
راستی جانِ دلم
حتی وقتی حال حوصله ات ابریست
دوستت دارم...

ما زن ها با خود چہ کردیم

ما زن ها با خود چہ کردیم
کہ صبح ها بجای تحسین خودمان در آینہ،
چروڬ صورتمان را ،
لکہ جدید روی گونہ هایمان را ،
سیاهی دور چشم هایمان را دیدیم و خیلی وقت ها از خودمان بدمان آمد ...
از خودمان خسته شدیم و از مورد توجہ قرار نگرفتن ترسیدیم ،
آنقدر ترسیدیم کہ باورمان شد باید برای دوست داشتـہ شدن زیبا شویم ، عمل کنیم ، خودمان نباشیم ،
آنقدر از دوست داشتہ نشدن ترسیدیم کہ یادمان رفت زن ها هم حق دارند بعضی روزها خودشان باشند ،
یادمان رفت برای خودمان زندگی کنیم ، تصویرمان را در آینـہ ببوسیم ،
عاشق خودمان باشیم حتی با خال نا بہ جای روی پیشانی و لکہ های کہنـہ ...
بلأخره یکجای کار باید این کابوس بہ پایان برسد ...
کم کم باید صبح کہ بیدار شدیم ،
بہ صورت بدون آرایش و تمیزمان در آینـہ لبخند بزنیم ،
موهایمان را صاف و ساده شانه کنیم،
از خودمان عکس بگیریم و بہ لبخندهای عمیقمان افتخار کنیم،
حتی اگر خستـہ بودیم بازهم مطمئن باشیم دوست داشتنی ترین موجود دنیا زنیست کہ زیبایی أش را باور دارد ...
بلأخره یڬ روز
زن ها
باید
با آینـہ ها آشتی کنند !...

نازنین_عابدین_پور