یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چشم‌های تو مثل تنهایی خدا زیباست،

چشم‌های تو مثل تنهایی خدا زیباست،
عشق من نگاهم کن
نگاهم کن
تا این تنهایی کهنه
از تنم بریزد...


عباس_معروفی

همیشه دلم خواسته بدانم

همیشه دلم خواسته بدانم
لحظه‌های تو بی من
چطور می‌گذرد ؟
وقتی نگاهت می‌افتد به برگ
به شاخه
به پوست درخت
وقتی بوی پرتقال می‌پیچد
وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند
وقتی با صدایی برمی‌گردی
پشت سرت
من نیستم


عباس معروفی

دلــــم بهانه ی تــو را دارد،

دلــــم بهانه ی تــو را دارد،
تو می دانی بــهانه چیست؟!
بهانه همان است که شب ها
خواب از چشم من می دزدد...

عباس_معروفی

داشتم نگاهت می کردم ...

داشتم نگاهت می کردم ...
نگاهت می کردم...
گفتم وای!
چه زیبا شده ای! بانوی من!
دستم را گرفتی...
خدا گفت: چه لحظه‌ی باشکوهی!
شماها عشقبازی کنید... من هم خدا می شوم ...
و...
خلقت جهان را شروع کرد...
سه روزش صرف اندام تو شد...
سه روزش خرج دست های من ..
روز هفتم ...
صدای تو را جوری درآورد ...
که تا ابد دلم بریزد...


عباس_معروفی

فقط بگو خـــــدا تو را ... برای من ساخت؟

فقط بگو
خـــــدا تو را ...
برای من ساخت؟
یا مرا برای تو ،
ویران کرد؟
کدام؟


((عباس معروفی))

دلتنگی

دلتنگی
یعنی فکر کردن به پرواز
به خنده‌های بی‌دلیلت در راه خانه
نگاه‌‌های "مال خودمی"ا‌ت در جمع
دلتنگی
یعنی کش رفتن آدامس جویده‌ ات

و غوطه‌ور شدن در طعم لب ‌هات
دلتنگی
یعنی چشم‌‌های تو امشب سرخ بود
و چشم‌‌های من خیس...



"عباس معروفی"

چقدر آهنگ های قشنگ در این دنیا وجود داشت

چقدر آهنگ های قشنگ در این دنیا وجود داشت
که من نشنیده بودم
چقدر چهره های زیبا از برابرم گذشتند
که من آن ها را ندیدم
چقدر رویا های عجیب دیدم
که وقتی از خواب بیدار شدم هرگز دیگر به یادم نیا مد
وبوی عطری از دست رفته در دلم چنگ زد
که همیشه تا همیشه خودم را نبخشم


عباس معروفی

انتظار

انتظار
امروز خودم را
آراسته ام
گفتی که ظهر می آیی
و من یادم رفت بپرسم
به افق تو یا من ؟
و تو یادت رفت بگویی
فردا یا روزی دیگر ؟
چه فرقی می کند ؟
خودم را آراسته ام
عطر زده و منتظر
با لباسی که خودت تنم کرده ای

عباس معروفی