یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

جای مناسبی نیست دنیا

جای مناسبی نیست دنیا
زنگ مدرسه ها را کنده اند
بر سر در سرباز خانه ها کوبیدند .
جای مناسبی نیست دنیا
می روم پناهنده شوم
جایی که جای یکی بیشتر نیست.

شمس لنگرودی

سروی بودم

سروی بودم
زیر سایه‌ام نشستند
خوردند و خفتند
بیدار شدند و
مرا بریدند..
.

می نویسم چنان زیبایی

می نویسم چنان زیبایی
که صخره ها سر راهت آب می شوند
تا با تو راهی دریا شوند
کرجی ها به صخره پناه می برند تا پیشت بمانند و به بستر دریا نیفتند

می نویسم چنان زیبایی
که تمامی آب ها دهانه ی دریا جمع می شوند تا ورود تو را ببینند
ای رود !

انگشتت را به من ده
به ساحل شعرهای من قدم نه
نمی توانم از تو چنان بگویم که دفتر اشعارم تر شود

انگشتت را به من ده
بر پله های دفتر من قدم نه
می خواهم گل هایی در شعرم بروید
که کرک ملتهبش را
زیر سرانگشتانم حس کنم

شمس لنگرودی

بنویس

بنویس
بنویس و هراس مدار
از آن که غلط می‌افتد.
بنویس و
پاک کن
همچون خدا که هزاران سال است
می‌نویسد و پاک می‌کند
و ما هنوز زنده‌ایم
در انتظار پاک شدن
و بر خود می‌لرزیم

«شمس لنگرودی»

تو نخواهی آمد

تو
نخواهی آمد
و شعر
داستان پرنده یی ست
که پرواز را دوست دارد

                              و
                                  بالی ندارد....

#شمس_لنگرودى

با شبی که در چشمهایت در گذر است

با شبی که در چشمهایت در گذر است
مرا به خوابی دیگر گونه بیداری بخش
چرا که من حقیقت هستی را
در حضور تو جسته ام
و در کنار تو صبحی است
که رنج شبان را
از یاد می برد
بگذار صبحم را به نام تو بیاغازم
تا پریشانی دوشینم
از یاد برده شود.


"محمد شمس لنگرودی"

می بارم

می بارم
چشمانی کو که تو را ببینم
دهانی که تو را بخوانم
گوشی که تو را بشنوم
 بارانم
می بارم
کورمال، کورمال
در کنارت.♥️
 
#شمس_لنگرودی

آنچه سبک می آید

آنچه سبک می آید

برف

آنچه سنگین می گذرد

برف برف.


شمس لنگرودی