یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه خوب است بدونی

چه خوب است بدونی
تو روز بارونی
واسه دل تنگی هام
تو باید بخونی
بارون بارون بارون
چه زیبای لطف آسمون
تو زیبای از جنس بلور
تمنای از جنس کهکشون

چه خوب است بدونی
تا عاشق نشی نتونی
یه مرد آسمونی
شب هجر جونی
فقط با گریه باشه
نتونی بتونی بدونی نتونی
نشونی نشونم نشونم نشونی

سیاوش دریابار

میدانم در پس بغض هایت

میدانم در پس بغض هایت
ناگفته ها پنهان است
ودر ماتم نگاه
چشمهایت حیران است
گام در ره عشق
بی قدم لرزان است
ودر مهمانی آیینه
حسرت ایام عیان است
بیا تا بت های
سکوت را بشکنیم
با دل شکستگان راهی کنیم
بیا تا حرف های نا گفته را
مهمان سنگ صبور کنیم
ودستان غریبه را
محرم یار کنیم
آنگاه
فردایی خواهد آمد
که عطر یاس های
گلفروش
آذین رخسار تو باشد
میدانم ......که میدانی


محمود علایی منش

در تلاطم امواج طوفان زای زندگی

در تلاطم امواج طوفان زای زندگی
برمن چه گذشت
کسی چه می‌داند
مرغی سرگشته ام
تنها به کنج قفس
خسته و اسیر


زهرا نمازخواجو بیتا

به جان تو قسم که ویرانم ونبودنت جان به جانم میکند

به جان تو قسم که ویرانم ونبودنت جان به جانم میکند
و خیالت جانم را لب رسانده و لبه پرتگاهم،بیا و جان پناهم باش.

یلداخستو

بلبل از باغ گل و من از تو می‌گویم هنوز

بلبل از باغ گل و من از تو می‌گویم هنوز
از تو که هستی یکی یکدانه بانویم هنوز

گرچه صیادم ولی افتاده ام در دام عشق
من که مست چشم زیبای تو آهویم هنوز


از نسیم نوبهاری که می‌آید دیدنم
عطر خوشبوی تو را هرلحظه می‌جویم هنوز

مثل هر شب می‌نشینم گوشه ای دیوانه وار
چون ستاره محو رویت غرق سوسویم هنوز

شب به شب در انتظارت هستم و هر صبحدم
چون نهالی غرق امید تو می‌رویم هنوز

بر لبم بگذار لب، زخم مرا تسکین بده
هست آری بوسه‌ ی تو نوشدارویم هنوز

نوری شعرم که مست از باده‌ ی دلدادگی
عاشقانه در هوای تو غزلگویم هنوز

آرمین نوری

در اعماق من

در اعماق من
تمدنی باستانی نهان است
با قلعه‌هایی
به جا مانده از قصه‌ها
که تنها قهرمانشان
خویشتن جاودان من است


شبنم حکیم هاشمی