یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آن دَم که صولتِ نگاهت

آن دَم که صولتِ نگاهت
روی برگرفت از من,
زمهریرِ تنهایی
به سرزمینِ من
لبخندِ دوباره زد.


آیدین آذری

چشم بستی بر من و خود را چه بد دادی به باد

چشم بستی بر من و خود را چه بد دادی به باد
با خودت رو راستی را , راستی بردی ز یاد

دام چشمان سیاه و سینه ای بی حد و حصر
مست , مجنون خو و شیدا پروری هر آن بیاد

شام تا صبح سحر آواره ام داری و بعد
خنده بر لب می نمایی با رقیبان شادِ شاد

با دو روئی از دو راهی ها گذر کردی و وه
باورت نآمد ز درد یار مخلص , همچو باد

رسم این دنیا بغیر از این دو رویی ها نبود
وای بر حال هر آن با نابکاران دست داد.


قاسم رندی

از غم خویش مگو,در دل هرکس نگری بار غمی هست

از غم خویش مگو,در دل هرکس نگری بار غمی هست
هر گوشه ی عالم که ببینی,چو تو بیمار غمی هست
در پس شادی و لبخند,بسا اشک که پنهان شده باشد
صد باره ز تو بدتر و غمگین تر و بیزار غمی هست
شاید به خیالت که جهان با تو چنین جور و جفا کرد
خوش اقبال ترین را که بگویی به سرش دار غمی هست
دنیا نبود,گر که در آن جای عذابی نبود هیچ
هر گوشه ی کاخی که روی ناله بازار غمی هست


رضا جلیلیان

می روم به راه شیری

می روم
به راه شیری
تا درشت ترین ستاره را جدا کنم

پروانه مدی

دلی غمبار و بارانی به رویا می بری یا نه

دلی غمبار و بارانی به رویا می بری یا نه
در این احوال طوفانی به دریا می بری یا نه

جهان تاریک و غمگین و همه دنبال تسکین و
نمیدانم مرا تا شهر لیلا می بری یانه

هوای زرد پاییز و غروب سرد غم ریز و
سوار کوپه‌ی رویا به فردا می بری یا نه


همیشه چوبه دار و هجوم قوم تاتار و
مرا آرام ازاین شبهای یلدا می بری یا نه

به روی چهره ها رنجی نشسته رد نارنجی
ببینم درد دنیا را از اینجا می بری یا نه

سکوت عصر تهرانم غم تلخ خیابانم
مرا دلگیرو بارانی از اینجا می بری یا نه

مهساپارسا

میان اشکهایت احساسی ست

میان اشکهایت
احساسی ست
چون صفای صادق صبح
با هر خنده ات
می بارد بارانِ صد بهار
بر آفاق امید
از صدای سخن عشقت
عقب می گردد عقربهٔ عمر
تا دم دمایِ عصرِ شباب
پس هرگز
بی تو نخواهم کرد
دگر نجوایِ دل با کس
تا به شبستان عمر
رخشان بماند روشنای رُخَت
تا به ابد


علیزمان خانمحمدی