یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در رویای تو چنان غالبم که

در رویای تو
چنان غالبم که
دیگر نیستم به قالبِ خویش
بس خمیده در قابِ خیالتم
که گوئی
قابی خالیم به دیوار شهر
هستی وُ نیستی.... با نوسانِ هر نفس
می بینم وُ نمی بینم ترا
از فراز وُ فرودِ هر نگاه
لمسی مابین دستان
اما نمی آیی
پایِ هر آهِ سوخته ام
به آفاق امید رنگین کمانی
اما نمی نشیند کمال رنگینت
در دستانِ این پریشان حال
نمی آید در وصف
هوایِ داشتنت
ولی نمی دانم آیا
تو
هم همین هوائی......


علیزمان خانمحمدی

در بهار دل تو میل به باران دارم

در بهار دل تو میل به باران دارم
عاشقت گشته ام , و شوق فراوان دارم
به همان بوسه ی وقت سحرت حضرت یار
تو خدایم شدی ومن به تو ایمان دارم
درد دل باتو کنم خاطره ها میسازم
صدهزار شکر به مهرتو پیمان بستم,
نروی لحظه ای از خاطرم ای حضرت عشق
در دلم حس قشنگیست که جریان دارد
میزنم بوسه به لبهای تو قندوعسل است
چه کنم در طلبت میل فراوان دارم

ای که از کوچه ی معشوق دلم در گذری
برحذر باش که من ناوک مژگان دارم
نکند بوسه زنی عشوه کنی لعل لبش را بوسی
بگذر ازخطرش بوسه ی پنهان دارم

صدیقه جـُر

ای آه دلم غصه ی من

ای آه دلم غصه ی من
پس تو کجایی
ای آه لبم درد دلم
پس تو کجایی
ای چشم ترم گرمی من
پس تو کجایی
ای خالق من عشق دلم
پس تو کجایی
کی گفت نیایی
منو درد جدایی
فارغ شده قلبم
از این عشق ستایی


روژان کردستانی

تیرماه

اخرین روز خرداد,
بهار در حال خداحافظی است
گلهای زیبا و شاداب
با دستان باد به پروازمی روند
آسمان آبی و صاف
با نور خورشید پر از زندگی است
اما زمین به خاطر جدایی
از بهار شادی خود را از دست داده است
بهار با خود آرامش و امید
برای تابستان راه می اندازد
اما برای ما, آخرین روز خرداد
به یادگار مانده و در قلبمان خواهد ماند
خرداد امروز میمیرد و فردا زمین با آمدن تیر فراموشش می کند .


علیرضا عزیزی

جاده ِ زیبای خیالم

جاده ِ زیبای خیالم به بهانه ِ عشق تو آغاز می شود و به هوای گرم ِ آغوش ِ تو ختم .
در این جاده هیچ نشانی نیست
هیچ نشانی برای رسیدن به دستهایت نیست...
تابلوهای رهنما مثل ِ مترسک سر ِ جالیز بی سواد میشوند .
می ترسم در این جاده ِ سرد ُ زمستانی در این جاده ِ درد ِ زمینی گُم شوم و هیچ راهی برای آمدنت نبینم..‌
و زیباترین تابلوی
به عشق من خوش آمدی را فقط از دور ببینم ...
مثل ِ پرواز ِ کبوتر ِ سفیدی بر فراز آسمان که تنها آوازش شنیده می شود اما آزادی و شادیش را نداشته باشم ...!!!
محبوبه برونی

در دلم روزنه ای مانده , تورا می بینم

در دلم روزنه ای مانده , تورا می بینم
من به چشمان تو و چشم جهان بدبیننم

گفته بودی که مرا سخت در آغوش کشی
در حصار تن تو مرتدم و بی دینم

سخت دیوانه ام از دیدن گل پونه ی دشت
از همین فاصله از بوی تو عطر آگینم

سعی کردم که تو را از سر خود بازکنم
سعی کردم وَ از این سعی چه شرم آگینم

ماه زیبای شبم هوبره ی چشم قشنگ
موی تو دین من و چشم تو هم آیینم

یوسفم کز کرمت باز به زندان رفته
رفتم اما به امان خواهی تان یاسینم

من به حبس تن تو تا به عدم میمانم
من به رنگ غزلت تا به ابد آذینم

شده ای سوره ی حمدم که تو را می‌خوانم
ای خدای دل من منتظر آمینم

عهد کردم که تو را آورمت باز بدست
در دلم روزنه ای مانده , تو را میبینم


مهرداد آرا