یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

امروز هم

امروز هم

بی «صبحت به خیر عزیزم» ات آغاز شد

یک جمله ی ساده که

 قادر بود

خورشید مرا

از پشت کوهها بیرون بکشد

بالا بیاورد

بنشاند پشت میز صبحانه

 

من در ادامه ی شب

میز را چیدم

من در ادامه ی شب

صبحانه ی گنجشک ها را دادم

من با چراغهای روشن

به خیابان زدم

و هیچ کس نمی دانست

در درونم زن دیوانه ایست

که روزش

به چند کلمه وابسته است.

 

"رویا شاه حسین زاده"

یارای گریه نیست، به آهی بسنده کن

یارای گریه نیست، به آهی بسنده کن

آری، به آه گاه به گاهی بسنده کن

 

درد دل تو را چه کسی گوش می‌کند ؟

ای در جهان غریب ! به چاهی بسنده کن

 

دستت به گیسوان رهایش نمی‌رسد

از دوردست‌ها به نگاهی بسنده کن

 

سرمستی صواب اگر کارساز نیست

گاهی به آه بعد گناهی بسنده کن

 

اهل نظر نگاه به دنیا نمی‌کنند

تنها به یاد چشم سیاهی بسنده کن

 

سجاد سامانی

عاشق کسانی باشید که

عاشق کسانی باشید که
شما را دیدند ،
وقتی برای هرکس دیگری
ناپیدا بودید... !!!


گابریل گارسیامارکز

آه مرو ، میا

آه مرو ، میا
نزدیک مشو ، دور منشین
کوچ مکن ، به من مپیوند
مرا تباه مکن ، مرا خمیده مساز
ما باید که
پرواز کنیم
چون دو خط موازی
با هم
که به هم نمی پیوندند
که نیز از یکدیگر دور نمی شوند
وعشق
همین است


غاده السمان