یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

موهایت را باز نکن ...

موهایت را باز نکن ...

می ترسم عطرشان در شهر بپیچد ...

گنجشک ها را دیوانه کند ...

پروانه ها را عاشق ...

محمد شیرین زاده

ثانیه به ثانیه ...

ثانیه به ثانیه ...

نبودنت تشدید می شود ...

در میان شعری که ...

بودنت را فریاد می زند ...

محمد شیرین زاده

شب چه اتفاق غریبی ست لای موهایت

شب چه اتفاق غریبی ست لای موهایت
وقتی خورشید هم
برای طلوع
از تو
اجازه می خواهد ...


محمد_شیرین_زاده

چشمانم را می بندم

چشمانم را می بندم

و مثل آن روز

شماره ای می گیرم

معجزه

چه می تواند باشد

اگر تو بر داری



((محمد شیرین زاده))

دریا

دریا

به دلتنگی ساحل

موج و صدف می بخشد

تو چه بخشیدی

به سکوت این شب ها

جز حسرت و آه


((محمد شیرین زاده))

هنوز صدای تو

هنوز صدای تو

دَر گوش مَن است


چون نَم نَم باران

دَر خاطرِ گُلی

تِشنه

((محمد شیرین زاده))

ترا به یاد می آورم

ترا به یاد می آورم

آنسان که درختی

بهارش را

بهاری که

شکوفه هایش را

و شکوفه هایی که

مدام لبخندت را



((محمد شیرین زاده))

بعد از هر شعر چنان آرام می شوم

بعد از هر شعر
چنان آرام می شوم
که گویی
به این دنیا
پا نگذاشته و
ترا هرگز ندیده ام ...


محمد_شیرین_زاده