یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اگر دریا از من بپرسد

اگر دریا از من بپرسد
چه چیز بی کران تر از اوست
من آغوش ترا مثال خواهم زد
اگر جنگل از من بپرسد
چه چیز سبز تر از اوست
من دستان ترا مثال خواهم زد
اگر باران از من بپرسد
چه چیز بیش از آمدن او
مرا خوشحال خواهد کرد
من آمدن تو را مثال خواهم زد
اما اگر کسی از تو بپرسد
چه کسی ترا بیش از همه دوست دارد
آیا تو مرا مثال خواهی زد ...

محمد_شیرین_زاده

چه چیز می توانست

چه چیز می توانست
دریا را
تا این حد
طوفانی کند
جز نسیم ملایمی که
از میان موهای تو
گذشته بود


محمد_شیرین_زاده

چشم هایش به رنگ دریا بود

چشم هایش به رنگ دریا بود
یا دریا
به رنگ چشم های او
نمی دانم
تنها می دانم
وقتی عاشق دریا شدم که
چشم های او را دیدم


محمد شیرین زاده

در سکوت این اتاق ...

در سکوت این اتاق ...

فقط گیتار مرا می فهمد ...

چرا که در پس نت های غمگینش ...

راز های دل من پنهان است ...

محمد شیرین زاده

جای خاموش کردن چراغ ها

جای خاموش کردن چراغ ها
چشمانمان را بستیم
و در تاریکی خود
یکدیگر را
بوسیدیم

محمد_شیرین_زاده

چرا خوشحالم می کند

چرا خوشحالم می کند
این فقط
قاصدکی ست
در باد

محمد_شیرین_زاده

دست ام را بگیر

دست ام را بگیر
نمی خواهم
قدم بزنیم
زیر این باران
به ضرب آهنگ هر قطره
با تو باید
پای کوبید و چرخید


محمد_شیرین_زاده

رود با ماهی ها قدم می زند

رود با ماهی ها
قدم می زند
باد با برگ ها
ابر با پرنده ها
من با خیال تو
و کوچه های شهر
که دست تنهایی ام را گرفته
دور می شوند ...


محمد_شیرین_زاده