یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

و حالا آنقدر آشفته ام که

و حالا
آنقدر آشفته ام که
برای شرح اش
تنها
یک کلمه کافی ست
مو هایش

محمد_شیرین_زاده

در من سکوت می کنی

در من
سکوت می کنی
چون شب
در آواز جیر جیرکی ...


محمد شیرین زاده

وقتی تو از دوست داشتن گفتی

وقتی تو

از دوست داشتن گفتی

من بسان خاک تشنه

خاصیت باران را

دانستم ...


((محمد شیرین زاده))

به وقت دیدار

به وقت دیدار
عشق چنان
از نگاهش می ریخت
که باران
از سر شاخه های مست

محمد_شیرین_زاده

مرا اینگونه بشناس

مرا اینگونه بشناس
ماهی کوچکی که
در آغوش تو
وسعت دریا
فراموش اش شد ...


محمد شیرین زاده

آمدی باران

آمدی باران
اما چه دیر
حالا من مانده ام و
جای خالی اش
در کوچه هایی که
پر از حرف های نگفته است ...

محمد شیرین زاده

رود با ماهی ها قدم می زند

رود با ماهی ها
قدم می زند
باد با برگ ها
ابر با پرنده ها
من با خیال تو
و کوچه های شهر
که دست تنهایی ام را گرفته
دور می شوند ...

محمد شیرین زاده

با کدام واژه تو را در آغوش بگیرم

با کدام واژه

تو را در آغوش بگیرم

وقتی دلتنگی

از تمام واژه هایم

چکه می کند ...


محمد شیرین زاده