یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رفته ای

رفته ای
و من به بارانی فکر می کنم
که هوا شناسی گفته
فردا
قرار است ببارد


محمد_شیرین_زاده

و بیاد آور ...

و

بیاد آور ...

مرا در روز هایی که

ترا دوست می داشتم

و افسوس مخور

که چشمانم

هنوز

به راه رفته توست ...


((محمد شیرین زاده))

منتظر صاعقه ام

منتظر صاعقه ام

شبیه باران

در هوای ابری

بگو دوستم داری

می خواهم

تا نهایت عشق

ببارم ...


((محمد شیرین زاده))

موهایت را که باز کردی

موهایت را که باز کردی
فهمیدم
یلدا هم
شب کوتاهی ست
برای دوست داشتن ات ...


محمد_شیرین_زاده

شعر بودی آمدی به ذهنم

شعر بودی
آمدی به ذهنم
نوشتم ات
تا از یادم نروی
باران بودم
باریدم در شب تنهایی ات
پنجره را بستی
تا فراموشم کنی


محمد_شیرین_زاده

گاهی به آخرین شعرم فکر می کنم

گاهی
به آخرین شعرم
فکر می کنم

وقتی برای همیشه
با دل تنگی ات
وداع می کنم

محمد_شیرین_زاده