یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است

دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن دَرد کسی کز همہ ناچارتر است

فروغی_بسطامی

درد ِدلـ شعر ِقشنگ

درد ِدلـ
 شعر ِقشنگ
   این همه احساس لطیف

بہ کسی ..
این سہ بیان کن کہ تو را می فهمد


شهرام_نصیری

گاهی میان مردم

گاهی میان مردم
  در ازدحام شهر
          غیـــر از تــو
            هرچہ هست فراموش میکنم



فریدون_مشیری

برای بستری , از شعر تازه

برای بستری , از شعر تازه
کمند گیسوانت , بازه ,بازه
برای گم شدن , دراین شب تار
دلم با برق چشمونت میسازه
برای قصه گفتن, یا شنیدن
به شیرینی لبهاتم نیازه
تو بودی, قفل دل رو باز کردی
همیشه درشبم , پرواز کردی
تواین , بیحوصلگی های دائم
به لبخندی ,دلا رو شاد کردی
برای هر قرار, بیقراری
مثه هر صبح یلدا, ناز کردی
حالا ما و دل و یک شهر آواز
نشسته عکس شب , درهاله راز
مثه خاری بپا, در حال پرواز !
فقط مونده بجا, یک ناله ی ساز !؟


سیدمحمدمعالی

وسط باد می دوید

وسط باد می دوید
خاطره ای برون شده از کُنام من
نتوانستم بگیرمش !
که سخت می دوید به آخرَ زمان من
سایه ام ؛ پا به پایم نبود ؛ در کنار من
گوئیا ؛ زود رفته بود
به انتهای انقیاد من
پاره کرده بود حماقتی ؛ شناسنامه ام
از آن زمان
به سَر چُنان زند مرا ؛ ملامتم
که روز نیز سیاه ز پیش چشم من
در این دَمی که طی شود به آخرم
به یاد تو ؛ زنده بود ؛ زنده بودنم
دگر مرا تکان نمی دهد
حرارت بقای من
که با خودم بِرَم ؛ نگاه تو ؛ صدای تو
همین شبی که باشدَم سحرگهی
وداع من
به تو ؛ توئی که من ندارمت
که بوده و که بایدم
به عشق تو
به نام تو ...

سعید رضا علائی

امسال تمام حیاط پاییز

امسال تمام حیاط پاییز

مال من شد

و مادرم آنقدر پیر

که دیگر

کاری به کار برگ‌ها

نداشته باشد