یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

این روزهای بی باران شبیه درختی تنها شده ام

این روزهای بی باران
شبیه درختی تنها شده ام
میان زوزه های باد
که بر تنم حک شده چوب خط نبودنت؛
هر از گاهی به مشامم می رسد
بوی دودِ هیزم های نم کشیده
وقتی هجوم سیلی تبرِ باغبان ها
شانه های گُداخته ی
زمستان را نوازش می کنند،
بی آنکه آوازِ پرنده های بی خانمان
بر روی شاخه سار ضعیفِ درختان
در گوش بامداد نجوا کنند
غم آسمان نیلگون را!


مرتضی سنجری

برف می‌بارید

برف می‌بارید

تازیانه اش

بر خیالم ....


سادات حسینی

عمری ست خبردار ایستاده ام

عمری ست خبردار ایستاده ام
به احترام واژه هایی که
در پادگان سرم رژه می روند
مگر نمی دانی؟
غروب دلگیر شرقی نگاهت
در غیاب سکوت سرد ثانیه های جدایی
غزل هایم را شهید کرده اند؛
که اینگونه
همه کلمات در ذهن پریشانم
برای رُباعی چشمان مقدّس تو
سرباز شده اند
و پلک هایت همچون سُرود صبحگاه
میان شعرهایم جا مانده!


مرتضی سنجری

و از بین تمام روسری هایت

و از بین تمام روسری هایت

"باد" را

بیشتر از همه دوست دارم

به موهایت می آید

  حمید جدیدی

می جوشد از درون چشمه ی دل

می جوشد از درون چشمه ی دل
یک شعر ناب
می خرامد طاووس عشق
در مرغزار جان...

میل سفر دارم
در کوهساران بهار...


پروانه مدی